صبح روز ششم اسارت بود که ما را سوار اتوبوس کردند و به بغداد بردند، در آنجا با کابل و چوب ما را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
با صدای بلند ائمه اطهار (ع) را صدا زدیم. ناگهان یکی از مأموران از ما خواست لباسهایمان را دربیاوریم. کسی حاضر نمیشد کاملاً لخت شود آنها ما را مجبور کردند که همگی لخت شویم همه با این شرایط داخل اتاقی نشستیم. اتاق سرد سرد بود، مات و مبهوت به زمین نگاه میکردیم دلم میخواست زیر پایم دهان بازکند و من در آن فرو روم. ساعتی بعد لباسهایمان را آوردند یکی از برادران به این عمل آنها اعتراض کرد اما آنها او را آنقدر زدند تا بیهوش شد او را به سمت قبله خواباندیم. چارهای نبود یکی از بچهها سرش را در آغوش گرفت و آن برادر به سوی عرش برین پر گشود .
صبح روز بعد هر 40 نفر از ما را سوار یک ماشین کردند به طوری که روی یکدیگر نشستیم برادران مجروح ناله می کردند اما باز هم چارهای نبود آن روز به یاد موسیبنجعفر (ع) و حقیقت تلخ 7 سال اسارت او اشک میریختم.
منبع: سایت صبح
نوشتن پیرامون جنگ، بررسى دلایل وقوع جنگ و برخوردى واقع بینانه با آسیب ها و تبعات آن امروزه بیش از هر زمان دیگرى ضرورى به نظر مى رسد.
کربلا حجت بالغه است برای همه آنانی که نتوانستن یا نمی شود را فریاد می زنند اتمام حجت است . کربلا از نظرگاه سنی « حجت » است و تقریبا هر کس در کربلا می تواند الگوی سنی خود را بیابد نوجوانان قاسم عبدالله بن الحسن و عمرو بن جناده را جوانان و میانسالان علی اکبر عباس عبدالله و جعفر را پیران حبیب عابس و مسلم بن عوسجه را زنان زینب (س ) رباب و ام وهب را و حتی کودکان اصغر و سکینه را. کربلا از این جهت نیز در جنگ های تاریخ اسلام یک استثنا است ...
کربلا سرزمین بی بهانگی است تشنگی بهانه نجنگیدن و تنهایی دلیل گریز تسلیم و ذلت پذیری نیست . اگر بدانی زن و فرزند نیز از قساوت و بی رحمی دشمن مصون نمی مانند و اسارت و رنج در انتظار نشسته است نمی توان صحنه را رها کرد و مسئولیت را نادیده گرفت . کربلانشان داد که داغدیدگی و اسارت نیز سلب مسئولیت نمی کند. در زنجیر هم باید خروشید. در تنهایی باید فریاد زد و در همه گاه و همه حال نباید « راه » را رها کرد و نیمه تمام گذاشت . امتداد خون پیام است و اکمال شهادت پیام گزاری روشنگری رسواسازی ستمگر و نشان دادن چهره مظلوم حقیقت است .
در هشت سال دفاع مقدس و پس از آن این جلوه حجت نمایی عاشورایی در جبهه پشت جبهه و در اسارت کاملا پیدا است . خانواده های عاشورا شناس حتی پس از شهادت فرزند فرزند دیگر را به جبهه می فرستند درست همچون ابوالفضل العباس که سه برادرش عبدالله جعفر و عثمان را یکی بعد از دیگری به میدان فرستاد.
خانواده ها کودکان شیرخوار خود را که در حملات موشک و توپ و بمباران به شهادت می رسند اصغر می بینند آوارگی را به جان می خرند پیر و جوان به جبهه می آیند حتی زنان گاه در صحنه نبرد حضور دارند و به شهادت می رسند و اسیران ـ آزادگان عزیز ـ در بند پیام می دهند رسوا می کنند و صبورانه شکنجه و درد و غربت را تحمل می کنند...
کربلا پایان بخش سردرگمی و بلاتکلیفی است . تکلیف همه پس از کربلا معلوم است . هر کس در هر کجا در هر موقعیت و در شرایطی باشد از کربلا ناگزیر است . اگر بپذیریم که کربلا هر روز در ما اتفاق می افتد. (کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا) و هر روز حسین خوبی ها و پاکی ها به کربلای قلب ما میآید و یزیدگناه و زشتی در مقابلش صف آرایی می کند باید از خودمان بپرسیم : چند بار رها از بهانه و توجیه این حسین را لبیک گفته ایم (پیوند دو فرهنگ : عاشورا و دفاع مقدس دکتر محمد رضا سنگری )
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی