معرفی وبلاگ
شهداودفاع مقدس ره آوردی بودکه موجب شد به پاس حق شناسی ازخون شهدا،ورزمندگان هشت سال دفاع مقدس ملت مقاوم ایران اسلامی همچون کوهی استوارباقی بمانند وبه پیروزی های بسیارنائل آینددراین وبلاگ پیرامون این شگفتیهای به دست آمده به بررسی وتحلیل پرداخته می شودامیداست موجب رضایت حق قرارگیردانشااتته
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 501799
تعداد نوشته ها : 472
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

شهید «آرمِن آودیسیان» در زمستان 1338 در اصفهان چشم به جهان گشود. دوران کودکی او در زادگاهش سپری گشت.

پس از آن به همراه خانواده به شهر آبادان نقل مکان نموده و در مدرسه «ادب» به تحصیل پرداخت. خانواده «آرمن» بعد از شروع جنگ تحمیلی، اجباراً در تهران سکونت گزید. «آرمن» نیز با ادامه تحصیل خود از دبیرستان ارامنه «سوقومونیان» فارغ التحصیل گردید. پس از اخذ دیپلم به اتفاق پدرش برای کار به بوشهر رفت تا این که برای انجام خدمت سربازی خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی نمود. وی ابتدا به شیراز رفته و سپس به «نفت شهر»، انتقال یافت. او در قسمت موتوری همزمان راننده آمبولانس، تانکر آب و فرمانده … بود. وی در حال انتقال مجروح به بیمارستان، به همراه دو همرزم مسلمان خود و دیگر رزمنده مجروح، به شهادت رسید. «آرمِن» چند ماه پیش از شهادت تشکیل خانواده داده بود.

منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

شهید «آلبرت الله دادیان»، دومین فرزند «تادِئوس» و «هاسمیک» در بهار 1345 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدارس ارامنه «آرارات» و «نائیری» گذراند.

بعد از اتمام تحصیلات راهنمایی در مجتمع تحصیلی «حضرت مریم مقدس» (انستیتو مریم)، به دنبال فراگیری حرفه فنی رفت. وی در عین حال عضو تیم فوتبال «آرارات» نیز بود. با هوش ذاتی فوق العاده ای که داشت، در کوتاه ترین زمان ممکن به مکانیک ماهری تبدیل شد، به نحوی که در تعمیرگاه شماره (1) «ب.ام.و»، مشغول به کار گردید. پس از رسیدن به سن خدمت، بلافاصله خود را به مرکز نظام وظیفه معرفی نموده و دوره آموزشی را در «عجب شیر» به پایان رساند. بعد از آن برای گذراندن دوره تکاوری به کرج منتقل گردید. لازم به ذکر است که «اِدوین شامیریان»، دیگر شهید ارمنی نیز در طی دوره تکاوری با او همراه بود. در این مدت، به منظور دیدار از خانواده، دو نوبت به مرخصی آمد. پس از اتمام دوره، وی به جبهه «سومار» اعزام گردید(1). سرانجام بعد از شش ماه خدمت، تکاور «آلبرت الله دادیان» در اثر اصابت ترکش توپ دشمن بعثی در منطقه جنگی «سومار» به شهادت رسید.


منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

شهید «آلفرد گبری» فرزند ارشد خانواده، در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه «نائیری» سپری و تا سال چهارم، در دبیرستان «سوقومونیان» به درس ادامه داد،
لیکن سرانجام تصمیم به ترک تحصیل گرفت. پس از آن نزد دایی خود به حرفه باطری سازی مشغول شد. در عین حال ورزشکار بوده و عضو «نهضت سواد آموزی» بود. او دو برادر و یک خواهر داشت. وی بدون اطلاع خانواده، خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی نمود: این همه از برادرانم به خدمت می‌روند.... دوره آموزشی را در تهران به اتمام رسانده و سپس به جبهه گیلان غرب منتقل گردید. روزی «آلفرد» در پست دیده بانی مشغول کشیک بوده و دوستان او فکر می‌کردند که او خوابیده است! بعد از نزدیک شدن، متوجه شدند که پوتین¬های او پر از خون می‌باشد... «آلفرد» بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسیده بود(1). پیکر مطهر شهید «آلفرد گبری» پس از انجام تشریفات خاص مذهبی در قطعه شهدای قبرستان ارامنه در تهران با حضور صدها نفر از دوستان و اهالی محل به خاک سپرده شد.

منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385


شهید «ادیک نرسسیان»،درسال1339در تهران متولد شد.او تحصیلات ابتدائی و راهنمایی خود را در مدرسه «تونیان» گذرانده و پس از پایان دوره دوم متوسطه در دبیرستان «طوماسیان»، در رشته ریاضی فیزیک، فارغ¬التحصیل گردید.

وی پس از شرکت در امتحانات کنکور سراسری همان سال، در دو رشته الکترونیک (دانشگاه شیراز) و برق (دانشگاه تهران) پذیرفته گردید. با شروع جنگ تحمیلی و تعطیلی دانشگاه ها، پس از دو ترم تحصیل در دانشگاه، تصمیم به کار گرفته و به عنوان دبیر در مدرسه راهنمایی «سوقومونیان»، مشغول به کار گشت. بعد از پنج سال تدریس و بازگشایی دانشگاه¬ها و اعلام سازمان آموزش عالی مبنی بر ادامه تحصیل دانشجویان، با وجود اصرار والدین، وی خدمت مقدس سربازی را انتخاب نمود.
 او پس از طی دوره آموزشی در پادگان «افسریه» به جبهه «سرپل ذهاب» قصرشیرین منتقل شد. در محل خدمت، معاون گروه خود بود. در خلال مرخصی پانزده روزه، مراسم نامزدی «ادیک» نیز برگزار گردید.
 «... بعد ازآن به «ادیک» گفتم یک روز هم بمان، بعد برو. گفت: نه مادر جان، من سه روز هم اضافه در تهران مانده‌ام و هر روز تاخیر، 20 روز اضافه خدمت دارد. به او گفتم، یعنی تو حالا 60 روز باید اضافه خدمت کنی؟ خندید و گفت: نه مادر، برای امر خیر، انشاءالله که هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. روز اول ماه بود که رفت. در روز پنجم «ادیک» عزیزم پس از حدود 18 ماه خدمت به شهادت رسید و صبح هشتم مهر{1362} نیز پیکر او را آوردند. بعدازظهر همان روز نیز او را به خاک سپردیم...». هنگام مراسم مخصوص مذهبی، اسقف اعظم ارامنه تهران، شادروان خلیفه «آرداک مانوکیان» به مادر شهید متذکر گردید که شهید متعلق به همه ملت بوده و تمام مردم می‌توانند در مراسم تشییع جنازه شهید شرکت کنند.
 «... دولت و مردم، مراسم بسیار محترمانه¬ای برای «ادیک» عزیزم برگزار کردند. من از خانواده دیگر شهدای ارمنی نیز خواسته بودم تا در مراسم خاکسپاری «ادیک» شرکت نمایند. من از دولت جمهوری اسلامی و ارمنیان تهران به مناسبت مشارکت در تشییع جنازه شهید و ابراز همدردی تشکر فراوان دارم. من هم تا آنجایی که توان داشته باشم، خط شهدا را حفظ می‌کنم. «ادیک» اینک در میان ما نیست، اما من تمام کارهای لازم را انجام می‌دهم. من احترام لازم را نسبت به مردم و کسانی که در این ایام با ما بوده¬اند، بجا آورده و هرکاری که نیاز بوده، انجام داده¬ام. در کلیه مراسمی که برای شهدا برگزار می‌گردد، شرکت نموده و در همه جا حضور داشتم. من مقام و ارزش خاصی برای شهدا قائل هستم. من تقاضا کردم تا عکس¬های «ادیک عزیزم» را در سطح تهران پخش کنند تا هموطنان مسلمان ما بدانند که ارمنی چیست و کیست...».
 مقام معظم رهبری، «حضرت آیت الله خامنه¬ای» با حضور مبارک خویش در منزل شهید از خانواده ایشان دیدار داشته و خانواده شهید «ادیک نرسسیان» را مورد دلجویی و تفقد قرار داده¬اند.


منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385


سرباز شهید «رافیک رشیدزاده» در پاییز سال 1337 در خانواده¬ای زحمتکش در ارومیه چشم به جهان گشود(2). وی پس از چند سال، به اتفاق خانواده در تهران سکونت گزید.

مقطع ابتدایی را در مدرسه ارامنه «ساندخت» به پایان رسانده، سپس با ادامه تحصیل در دبیرستان¬های «فردوسی» و «بهمن»، موفق به اخذ دیپلم گردید. با معرفی خود به اداره نظام وظیفه در تابستان 1360 به خدمت زیر پرچم اعزام و پس از طی دوره آموزشی، به رزمندگان لشگر 21 «حمزه» در جبهه های نبرد حق علیه باطل پیوست. شهید «رافیک رشید زاده» پس از معرفی خود به پادگان اطلاع یافت که معاف شده است، لیکن وی تصمیم گرفت که به جبهه بشتابد. وی بعد از هفت ماه خدمت دلاورانه با شهادت در عملیات «کربلای 1» در نوروز سال 1361، به ملکوت اعلی پیوست.

 پیکر پاک شهید «رافیک رشید زاده» پس از انتقال به تهران و انجام تشریفات مخصوص مذهبی در میان بدرقه صدها تن از شهروندان مسیحی و مسلمان تهران طی مراسمی در روز جمعه سیزدهم فروردین 1361 در محل قطعه شهدای ارمنی تهران به خاک سپرده شد.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

شهید «رایموند باغرامیان» (خاتون نژاد) در تاریخ 26 تیر ماه 1342 در شهر تهران متولد گردید. در شش سالگی به اتفاق خانواده به شهرستان اصفهان نقل مکان نمود.

تحصیلات ابتدائی و راهنمایی را در مدارس ارامنه «آرمن» و «کاتارینیان» گذرانده و پس از آن در دبیرستان «ابوذر» اصفهان در رشته صنایع فلزی مشغول به تحصیل گردید. در سال 1364 به اتفاق دوستان خود، به خدمت سربازی رفت. پس از اتمام دوره آموزشی در مرکز آموزش (05) کرمان، وی به لشگر 64 ارومیه (قسمت توپخانه) پیوست. در حین خدمت، به شهرستان «پیرانشهر» اعزام و در تاریخ 29/2/1365 در منطقه «حاج عمران» بر اثر موج شدید ناشی از انفجار در زمان تک هوایی دشمن بعثی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
 پیکر مطهر شهید «رایموند باغرامیان» پس از انجام مراسم مذهبی، با حضور پرشور صدها نفر از ارامنه «شاهین شهر» و «اصفهان»، در حالی که با برگزاری راهپیمایی بر علیه حکومت بعثی «صدام حسین»، دولت فلسطین اشغالی (اسرائیل) و حامیان جهانی آنان همراه بود، در فضایی از غم و اندوه در گورستان ارامنه اصفهان به خاک سپرده شد. یکی از سخنرانان در نطقی پرشور اعلام کرد: امروز، نام «رایموند» عزیزمان در کنار اسامی ارمنیانی قرار می‌گیرد که با نثار زندگی خود در راه آزادی و خوشبختی ملت ایران، باعث سربلندی و عزت جامعه ارمنی به عنوان شهروندان شریف و وظیفه شناس گشته¬اند. در این لحظه که پیکر جوان او را به خاک می‌سپاریم، امید داریم تا خون ریخته شده وی، موجبات تحکیم بیشتر روابط ارمنیان با سایر هموطنان مسلمان خویش را فراهم آورد.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

 

شهید «زوریک مرادیان» تنها فرزند ذکور زوج زحمتکش «واهان» و «کاتاری» در هفتم تیرماه 1339 در تهران چشم به جهان گشود.

در سال های تحصیل دوران ابتدایی در دبستان «ساهاکیان»،با اینکه به اتفاق والدین و چهار خواهر خویش:«دیانا»، «اُفیک»، «ژانت» و «روبینا» در یک اطاق زندگی می‌کرد، لیکن همیشه شاگرد اول بود. تحصیلات دوره راهنمایی و متوسطه را در دبیرستان ارامنه «کوشش داوتیان» ادامه داد، اما در عین ناباوری خویشاوندان و دوستان و با وجود قبولی در امتحانات اعزام به خارج، این جوان با استعداد، سال آخر دبیرستان را ناتمام گذارده و داوطلبانه چند ماه پیش از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به خدمت سربازی رفت. پس از طی سه ماه دوره آموزشی در «شاهرود» به لشگر 64 ارومیه منتقل گردید. سر انجام بعد از هشت ماه خدمت و در حدود سه ماه پس از اینکه همرزمانش با استفاده از باقیمانده پلو و چوب کبریت، برایش کیک آماده کرده و جشن تولد او را در سنگر برگزار نمودند، بر اثر اصابت ترکش خمپاره و جراحت شدید، تقریباً 19 روز بعد از شروع جنگ تحمیلی به خیل عظیم شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس پیوست. وی اولین شهید نظامی ارمنی تاریخ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران محسوب می‌گردد. با شهادت «زوریک» کوچه ای که وی در محله «حشمتیه» (سردارآباد) در آن ساکن بود، در سوگ فرو رفت. همسایگان مسلمان اطراف منزل خانواده «مرادیان» دسته دسته با گریه همدردی خود را اعلام می‌کردند. آن ها، دو حجله نیز برای شهید «مرادیان» در سر کوچه قرار دادند.
 پیکر اولین شهید نظامی ارمنی «زوریک مرادیان»،پس از انجام مراسم مذهبی در روز بیست و چهارم مهر 1359 در گورستان ارامنه (در جاده خراسان) در میان حزن و اندوه جمعیت کثیری به خاک سپرده شد.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

 

«شهید «روبرت لازار» به سال 1345 در تهران متولد شد. پس از ناتمام ماندن تحصیلات مدرسه، به خدمت سربازی اعزام گشته و دوران آموزشی را به مدت یک ماه و نیم در لشگر 84 لرستان گذراند.

با اتمام دوره آموزشی، وی به جبهه غرب منتقل شد و در مناطقی همچون «سومار» و «مهران» به پاسداری از کشورش پرداخت. وی در روزهای آخر خدمت سربازی به شهادت رسید. بنا به روایت برادرش، آخرین بار وی در منطقه عملیاتی «میمک» مستقر بود. فرمانده شهید «روبرت لازار» به برادرش گفته بود: به «روبرت» بگویید: بیش از چند روز به پایان خدمتش باقی نمانده و لازم نیست اینجا بماند و می‌تواند به پشت خط بازگردد. لیکن وی نپذیرفت. فرمانده شهید «روبرت لازار» نقل می‌کند که او گفته است: تا آخرین روزی که اینجا هستم، این مسلسل مال من است و نمی‌گذارم تپه به دست عراقی¬ها بیفتد. همین کار را هم کرد و بالاخره شهید شد...
بنا به روایت مادر شهید، بیسیم چی همرزم «روبرت» موقع شهادت در کنار او بوده و نقل می‌کند که روبرت آنجا تیر خورد و مرا به اسارت گرفتند. «روبرت» به او گفته بود: من تا آخرین قطره خونم با عراقی¬ها می‌جنگم.»
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

شهید «ژرژ کشیش هاروطون» فرزند «سِراپیون» و «خاتون» در سال 1341 در تهران چشم به جهان گشود. وی سه خواهر و دو برادرداشت.

«ژرژ» در همان اوان کودکی پدرش را از دست داده بود. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ارامنه «تونیان» به پایان رسانده و سپس در رشته حسابداری از دبیرستان «کوشش» فارغ¬التحصیل گردید. بعد از متقاعد کردن مادر، خود را به اداره نظام وظیفه معرفی نمود.

 وی پس از طی دوره آموزشی به جبهه «سر پل ذهاب» اعزام گردید. شهید «کشیش هاروطون» در روز 31/4/1367 در زمان درگیری با دشمن بعثی در خلال عملیات «مِرصاد» مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت رسید.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385

شهید «ژوزف شاهی» (شاهینیان) در سال 1341 در تهران چشم به جهان گشود. پدر وی کارگر و مادرش، مستخدم مدرسه بود.

«ژوزف» دارای دو برادر و دو خواهر نیز بود. وی تا کلاس سوم ابتدایی در مدرسه ارامنه «گوهر» درس خواند. پس از آن نیز، تا پایان دوره راهنمایی در مدرسه ارامنه «تونیان» درس خواند. به علت علاقه بیش از حد به امور فنی، تحصیلات دبیرستان را در یکی از هنرستان¬های فنی منطقه «تهرانپارس» به اتمام رساند. در پست دفاع تیم¬های فوتبال «شاه عزیز» و «ماسیس» توپ می‌زد. آرزوی بزرگ شهید «شاهینیان»، پیشرفت در ورزش و عضویت در تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران بود. وی بعد از طی دوره آموزش سه ماهه، به جبهه اعزام شد. «ژوزف» آن قدر محجوب و متین بود که در زمان اعزام به جبهه، حتی مادرش را نیز از خواب بیدار نکرد، و در جواب سؤال پدرش که از او پرسید: پسر جان، صبح به این زودی کجا می‌روی؟، جواب داد: بر می‌گردم. یک ماه در جبهه بود که به فیض شهادت نائل گردید.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب پس از شهادت «ژوزف شاهینیان» با حضور خود در جمع خانواده شهید گرانقدر، خانواده دل سوخته و زحمتکش «شاهینیان» را مورد تفقد خاص قرار دادند.
منبع: گل مریم ، نوشته ی دکتر آرمان بوداغیانس، نشر تسنیم حیات، با همکاری نشر صریر- 1385



X