معرفی وبلاگ
شهداودفاع مقدس ره آوردی بودکه موجب شد به پاس حق شناسی ازخون شهدا،ورزمندگان هشت سال دفاع مقدس ملت مقاوم ایران اسلامی همچون کوهی استوارباقی بمانند وبه پیروزی های بسیارنائل آینددراین وبلاگ پیرامون این شگفتیهای به دست آمده به بررسی وتحلیل پرداخته می شودامیداست موجب رضایت حق قرارگیردانشااتته
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 507289
تعداد نوشته ها : 472
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 

روزی یکی از گروه های گشتی عراقی یک سرباز ایرانی را به اسارت گرفت سرباز جوانی 22 ساله بود در همان ساعت یک کامیون آیفا قصد بازگشت به شهر و حمل نیروهای ارتش عراق را داشت

جمع کثیری از بچه‌ها به مرخصی میرفتند سرباز ایرانی نیز در جمع این 50 نفر عراقی به عقب بازگشت اما هیچ‌یک از آن افرادی که آن روز به مرخصی رفته بودند برنگشتند فرمانده نیز دیگر به ما مرخصی نداد تا اینکه 2 نفر از آنها بعد از مدت ها آمدند پرسیدم:«تا به حال کجا بودید؟» آرام مرا به گوشه‌ای از سنگر برد و گفت:«آن سرباز ایرانی یادت هست وقتی از آنجا دور شدیم و به بیابان های اطراف بصره رسیدیم سرباز ایرانی در آن شلوغی با تردستی نارنجک را از کمر محافظ و سرباز عراقی خود باز کرد ضامن آن را کشید و خودش را در وسط افراد انداخت ناگهان انفجار وحشتناکی رخ داد همه افراد کشته شدند سرباز ایرانی تکه تکه شد و کامیون سوخت فقط چند نفر به سلامت از معرکه گریختند.


منبع: سایت صبح


دوشنبه بیست و دوم 6 1389 11:6 بعد از ظهر
X