معرفی وبلاگ
شهداودفاع مقدس ره آوردی بودکه موجب شد به پاس حق شناسی ازخون شهدا،ورزمندگان هشت سال دفاع مقدس ملت مقاوم ایران اسلامی همچون کوهی استوارباقی بمانند وبه پیروزی های بسیارنائل آینددراین وبلاگ پیرامون این شگفتیهای به دست آمده به بررسی وتحلیل پرداخته می شودامیداست موجب رضایت حق قرارگیردانشااتته
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 505112
تعداد نوشته ها : 472
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
بیست روز قبل از عملیات والفجر ۱۰ به منطقه رفتیم. شروع کردیم به ساختن سنگر.
هنوز همه بچه ها به منطقه نیامده بودند. چند تا از بچه هاى اطلاعات و تخریب رفته بودند براى شناسایى.
قرار شد با یکى از بچه هاى تخریب و چند تا از بچه هاى اطلاعات گشتى تو منطقه بزنیم.
ساعت هفت بود که سوار قایق شدیم. قرارمان با چند نفر دیگر نزدیک کمین دشمن بود. مقدارى از راه را هم پیاده رفتم. بعد از شناسایى منطقه مى بایست بچه ها را براى عملیات آماده مى کردیم. پیش از شروع عملیات با همان افراد قبلى راه افتادیم طرف منطقه. از رودخانه نزدیک منطقه رد شدیم رسیدیم به محل قرارمان. توى یک غار شب را با بچه هاى لشکر سر کردیم؛ شب خوبى بود. همه وقت مان با دعا و نیاز سپرى شد. دعاى مجیر با صداى خوش یکى از بچه ها حال تازه اى بهمان داد. دعا که تمام شد، کیسه خواب هایمان را که جمع مى کردیم تازه متوجه شدیم که باران آمده بود و راه را پیش گرفتیم. بین راه باخبر شدیم چند کومله خبر عملیات را به عراقى ها رسانده بودند. چاره اى نبود طبق دستور به راهمان ادامه دادیم. شب عملیات فرا رسید بچه هاى گردان هاى دیگر همه آمدند نصف راه را با قایق رفتیم و نصف دیگر را پیاده.
شوق و ذوق عجیبى تو دل بچه ها بود هیچ کس لو رفتن عملیات را غیر از ما چند نفر نمى دانست هر کس را که مى دیدى لبخندى روى لبهایش نشسته بود. تا پنجاه مترى سنگر کمین جلو رفتیم.
باید تا حدود بیست و پنج مترى سنگر کمین مین ها را خنثى مى کردیم ماموریت به خوبى انجام شد معبر باز و آماده بود هیچ مینى در حین ماموریت عمل نکرد.
صداى الله اکبر فرمانده گردان را که شنیدیم حمله کردیم آرپى جى زن ها سنگرهاى کمین را نشانه گرفتند و تیربارچى ها روى سر دشمن آتش مى ریختند.
عراقى ها عقب نشستند و هرچند متر یک بار براى لحظه اى برمى گشتند و به عقب شلیک مى کردند.
هدف ما گرفتن ارتفاعات منطقه بود، باید قبل از روشن شدن هوا روى ارتفاعات باشیم سریع تر حرکت کردیم نماز را تو راه خواندیم تا این که بالاخره رسیدیم به ارتفاع.

منبع: خاطرات آشیان
بازآفرینى: رضا سلطانى
ویژه نامه سروقامتان روزنامه جوان

 


X