معرفی وبلاگ
شهداودفاع مقدس ره آوردی بودکه موجب شد به پاس حق شناسی ازخون شهدا،ورزمندگان هشت سال دفاع مقدس ملت مقاوم ایران اسلامی همچون کوهی استوارباقی بمانند وبه پیروزی های بسیارنائل آینددراین وبلاگ پیرامون این شگفتیهای به دست آمده به بررسی وتحلیل پرداخته می شودامیداست موجب رضایت حق قرارگیردانشااتته
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 504543
تعداد نوشته ها : 472
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 

حال اسیر معلوم است. شاید سخت تر از اسارت در تمام طول تاریخ بشریت چیز دیگری وجود نداشته باشد. اسیر؛ یعنی دست و پابسته. اسیر؛ یعنی به غل و زنجیر کشیده شده. اسیر، یعنی کسی که حق هیچ گونه اعتراضی ندارد.

بسته. اسیر؛ یعنی به غل و زنجیر کشیده شده. اسیر، یعنی کسی که حق هیچ گونه اعتراضی ندارد. با اینکه متحمل سخت ترین شکنجه ها و مصیبت ها و آزارها شدند، ولی به خاطر اعتقاد راسخ و ایمان صادقانه به مکتب اسلام و قیام عاشوراییان به جای اینکه آنها از عراقی ها بترسند، افسران و درجه داران حزب بعث از دیدن اسرای ایرانی وحشت داشتند و از ترس آنان مدام در فکر حیله و نیرنگ و نقشه های شیطانی بودند. همیشه در این فکر بودند کاری کنند که اسرا به فکرفرار نباشند یا اسیری در فکر کشتن آنها نباشد. به همه اسرای ایرانی به دیده شک و تردید نگاه می کردند. بسیار اتفاق می افتاد که اسیری را از میان جمع بیرون می کشیدند و زیر ضربات مشت و لگد، او را غرق خون می کردند. به این بهانه که تو وقتی از کنار ابوعمار گذشتی به او چپ نگاه کردی !اسیر دیگری را بیرون می کشیدند و غرقه به خون می کردند، به این بهانه که تو به درجه دارها که قیافه غلط اندازی دارند، خندیدی!
خلاصه هر روز به بهانه ای اسیری را زیر دست و پا له می کردند. گروه ما پانزده نفر بود و غذایی که برای ناهار ما آورده بودند، دو نفر را هم سیر نمی کرد. هر پانزده نفر ما حیرت زده به ظرف غذا نگاه می کردیم که خدایا! ما این غذا را چکار کنیم؟ بدون شک به هر نفر از ما یک لقمه بیشتر نمی رسید. یکی از بچه ها سرش را به حالت تأسف تکان داد و زیر لب وردی را زمزمه کرد که غیر از خودش و خدا کسی نفهمید در زمزمه او چه بود. یکی از درجه داران حزب بعث کمین کرده بود تا واکنش ما را در برابر ظرف غذا ببیند؛ مانند گرگی گرسنه. به طرف اسیری که زیر لب زمزمه کرده بود، هجوم آورد و او را روی زمین کشید با فریادهایش رفقای خود را به کمک طلبید و گفت: «این اسیر به خاطر اینکه غذایشان کم بوده زیر لب به عراقی ها فحش داده»! چند نفری با کابل، شلاق، گرز نبشی آهنی به جان او افتاده و او را مورد ضرب و شتم قرار دادند تا غرق خون روی زمین افتاد و از هوش رفت. پیکر او را به آسایشگاه آوردیم، اما او دیگر به هوش نیامد و زیر ضربات کابل و نبشی مأموران عراقی ناجوانمردانه شهید شد.

راوی: مهدی پاک نهاد
روزنامه قدس


سه شنبه سیم 6 1389 11:51 بعد از ظهر
X