در سال 1332 در خانوادهاى مذهبى در اردبیل، کودکى چشم به جهان گشود. نامش را داور نهادند، قبل از تولد شهید یسری، مادر شهید در خواب سیدى را مىبیند که پیشانىبند و قنداقى را بر دست دارد و آن را تقدیم وى مىکند و به او مىگویدید.
: فرزندى را که به دنیا خواهى آورد از مقربان حضرت احدیت خواهد بود، پس این پیشانىبند و قنداق را بگیر و نامى را که بر روى پیشانىبند نوشته شده براى کودک خود انتخاب کن. بر روى پیشانىبند نوشته شده بود که این بچه پسر است و نام او را “داور”بگذار.
او از کودکى داراى پشتکار و جدیت شایان توجهى بود. از بهترین دانشآموزان مدرسه خود به شمار مىرفت. مدرک دیپلم را در هنرستان صنعتى گرفت و از همان دوران دبیرستان به نماز و مسائل مذهبى اهمیت مىداد به طورى که مورد توجه همه همکلاسىها بود. پس از اخذ مدرک دیپلم به مرکز فنى و حرفهاى اصفهان براى ادامه تحصیل راه یافت.
به دلیل فعالیتهاى سیاسى علیه رژیم شاه، ساواک او را دستگیر و از ادامه تحصیل در مهندسى متالوژى محروم ساخت. با روحیه انقلابى که در وجود او بود براى کمک به مردم فلسطین، به لبنان و فلسطین عزیمت کرد. طبق سند شماره 11281 تاریخ 1979/12/17 میلادى نماینده جنبش فلسطین او را بهعنوان “داور موسی” معرفى و در عداد رزمندگان آزاده قدس قرار داد.
برادرش نادر یسرى در دوران قبل از انقلاب به دست مزدوران رژیم شاه به شهادت رسید. پس از پیروزى انقلاب اسلامى به فرماندهى سپاه اردبیل منصوب شد. هنگامى که قاتل برادرش را براى فرستادن به دادگاه و قصاص نزدش آوردند، برادر دیگرش به محض مشاهده قاتل به او حملهور شد اما دستان باوقار و متین شهید داور یسرى جلوى او را گرفت و با بیان این جمله که او اسیر ماست و باید با اسیر مدارا کرد تا قانون تکلیف او را مشخص کند، بزرگمنشى و تدبیر خود را به اثبات رسانید.
با آغاز جنگ تحمیلى به خرمشهر رفت و در کنار شهید جهانآرا به سازماندهى و فرماندهى گروههاى اعزامى پرداخت. در عملیات بیتالمقدس از ناحیه شکم و ران پا مجروح گردید و نام خود را جزء جانبازان وفاتحان خرمشهر ثبت نمود. آنچه که زبانزد عام و خاص است این بود که شهید یسرى بسیار باتقوا و داراى صراحت لهجه بود و براى دفاع از اسلام و ولایت از هیچ کوششى دریغ نمىورزید.
جملات زیباى مرحوم آیتالله مشکینى رئیس فقید مجلس خبرگان رهبرى در خصوص صالح خواندن آن شهید، بیانگر شخصیت پرهیزکار این شهید سرافراز است.
حضرت آیتالله مشکینى از دوران سربازى شهید چنین یاد کرده بودند:
“قریب ده سال پیش به جوانى در لباس سربازى برخوردم، او را در میان لشکر طاغوت آن زمان از سربازان حق دیدم و در محیط فاسد آن زمان، او را پاکیزه و از صالحان مشاهده کردم.”
هنگامى که فرمانده سپاه اردبیل بود در مجلس ضیافتى او را دعوت مىکنند که عدهاى از مسئولین نیزحضور داشتند. شهید یسرى اظهار مىدارد: “من مقلد امام هستم و امام فرموده است در میهمانىهاى پرخرج شرکت نکرده و خود نیز از این میهمانىها نداشته باشید.”لذا مجلس ضیافتى را که خیلىها دنبال شرکت در آن بودند براى رضاى خدا و اطاعت از دستورات امام ترک کرد.
کرامات این شهید بنا به فرمایش همسرش خانم کاظمی:
در دل شب دخترش فاطمه از خواب مىپرد و یکسره مىگوید: “سر بابایم را در خواب دیدم که مجروح شده بود” و بىقرارى مىکند. دو روز بعد که جنازه شهید به تهران منتقل مىشود از همان ناحیهاى که فرزندش اشاره کرده بود مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود. تشییع جنازه آن شهید بزرگوار در منطقه پاسداران در سال 1365 تاثیر بسزایى در خانوادهها و افراد مرفه این منطقه از شمال تهران گذاشت به نحوى که برخى از خانمها به خاطر این جوان متدین و شرکت در تشییع جنازه وى با اینکه بدون چادر تردد مىکردند همه حجاب برتر را انتخاب کرده و در تشییع این شهید شرکت نمودند و شهادتش نیز پیامآور تقوا و خودسازى بود.
او موذنى توانمند و خوشصدا بود و به سبک مرحوم موذنزاده اردبیلى اذان مىگفت. طنین اذان او در مسجد ستاد مرکزى سپاه و مسجدمحل سکونتش (مسجد جامع غدیرخم تهران) زبانزد عام و خاص بود.
در وصیتنامهاش درباره اذان خود آرزویى کرده است و چنین مىگوید: “آرزو داشتم در تمام طول عمر یکبار به زیارت خانه خدا بروم و در خانه وحی، در زادگاه حضرت علی(ع) در کانون وحدت مسلمین و در قبله جاویدان موحدین، در جایگاه اولین موذن اسلام- بلال حبشی- قرار گیرم و براى نخستین بار موذن اذانى باشم که ولایت امامت علی(ع) را صلا دهد و فریاد “اشهد ان علیا ولى الله” در سراسر حرم امن و تمامى مکه و در جاى جاى سرزمین غاصبان ولایت مولا علی(ع) طنینانداز باشد.”
در قبل از انقلاب کسانى که از دست ساواک یا زندانهاى طاغوت فرار مىکردند در اردبیل سراغ منزل او را مىگرفتند و انقلابیون زیادى بنا بر نقل آقاى هادى غفارى به منزل ایشان پناه مىبردند. بعد از انقلاب نیز منزلش در اردبیل و تهران مورد مراجعه انقلابیون و پاسداران و بسیجیان و گردهمایىهاى انقلابى و مذهبى براى جنگ و دفاع مقدس بود.
در نهایت در عملیات کربلاى 5 به فیض شهادت نایل آمد.
یاد و خاطره این سردار سبلان و فرمانده غرورآفرین سپاه اردبیل و عارف نامدار و عاشق دلسوخته امام و ولایت گرامى و راهش پررهرو باد.
روزنامه رسالت