معرفی وبلاگ
شهداودفاع مقدس ره آوردی بودکه موجب شد به پاس حق شناسی ازخون شهدا،ورزمندگان هشت سال دفاع مقدس ملت مقاوم ایران اسلامی همچون کوهی استوارباقی بمانند وبه پیروزی های بسیارنائل آینددراین وبلاگ پیرامون این شگفتیهای به دست آمده به بررسی وتحلیل پرداخته می شودامیداست موجب رضایت حق قرارگیردانشااتته
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 505406
تعداد نوشته ها : 472
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۹۵۳۱، توده های مردم به دفاع نظامی علیه دشمن بعثی پرداختند. دستگاه های فرهنگی و هنری تازه تأسیس یا متحول شده انقلاب اسلامی پس از اندکی از آغاز جنگ به آن توجه نشان داده و در غالب های مختلف هنری شروع به فعالیت کردند.
سینمای ایران که پیش از انقلاب از سوی مردم انقلابی و مذهبیون مردود شمرده می شد با پرداختن به روایت جنگ تعریف و ظاهر دیگری به خود گرفت و از سال ۱۳۶۰ بود که موضوع دفاع مقدس در سینمای ایران متولد شد.
اکنون پس از ۲۶سال از آغاز جنگ تحمیلی و گذشت ۱۷سال از پایان آن، همچنان ضرورت این ژانر سینمایی در سینمای ما، احساس می شود. چرا که جنگ در سینمای ایران فقط در حد یک جنگ نبوده است و در واقع جنگ ایران آمیزه ای از اعتقادات و دفاع از ارزشهاست و این از معدود خصایصی است که فقط در سینمای ایران با عنوان «دفاع مقدس» شکل گرفت و آن را از انواع دیگر، سینماهای جنگ دنیا متفاوت کرده است.
این گزارش روایتی است از تاریخ سینمای دفاع مقدس همراه با فرازونشیب های آن.
سینمای دفاع مقدس در حدود سه دهه با بهره گیری از مضمون جنگ به تولید آثار ارزشمندی دست زده است.
در همان سالهای اولیه، دو فیلم حادثه ای و جنگی با عنوان «برزخی ها، ۱۳۶۱» و (مرز ۱۳۶۰)، ساخته شدند؛ حدود یک سال پس از آغاز جنگ جمشید حیدری فیلمی مرتبط با جنگ ایران و عراق ساخت. اگر چه این فیلم ها گویای تهاجم گسترده عراق و دفاع عقیدتی و آرمانی مردم ایران نبوده است اما در حقیقت ساخت این فیلم ها در شرایطی که، وضعیت سینمای ایران از جهت کمی و کیفی در وضع خوبی به سر نمی برد، به نوعی شروع اولیه سینمای دفاع مقدس را می رفت تا آغازی باشد.
با ساخته شدن فیلم «مرز» پای جنگ به سینمای ایران باز شد. بعد از آن فیلم «عبور از میدان مین» (جواد طاهری ۱۳۶۲) یکی از موفق ترین آثار سینمای دفاع مقدس و آغازگر آن است که از جنبه پرداخت، روالی تکنیکی و فنی دارد اما نقص آن را در نپرداختن به فرهنگ جبهه و معنویت می دانند که بسیاری از دست اندرکاران آن فرصت لازم را برای آشنایی با حال و هوای جبهه نداشتند. در همان سال فیلم رهایی (۱۳۶۲) از رسول صدرعاملی با داستان رزمنده ای جوانی شروع می شود که در جبهه به یک پیوندی می اندیشد که در روز نیمه شعبان با همسر خود خواهد داشت. فیلمساز در تجربه اول خود، به موضوع جنگ تحمیلی در قالب ملودرام جنگی پرداخته است.
خیلی زود با ورود سینماگران جوان، به عرصه سینمای جنگ تغییر و تحول در این نوع سینما ایجاد می شود. فیلم هایی مثل: دیار عاشقان (حسن کاربخش)، پیشتازان فتح (ناصر مهدی پور)، ما ایستاده ایم (اکبرحر)، آغازگر ساختار ابتدایی سینمای جنگ بوده اند، را شاهد هستیم.
در یک دید کلی و بدون دسته بندی نمی توان به نوع و موجودیت سینمای دفاع مقدس پرداخت.
سینمای دفاع مقدس سالهای پرفرازونشیبی را طی کرده است. در دوره ای از جنگ در این نوع سینما فقط به جنبه های دلاوریهای اشخاص و یک سری کاراکترهای معمول که افرادی هستند عارف و بدور از هرگونه زشتی و پلشتی و خواهان شهادت و... در واقع بسیاری از این فیلم ها با این حال و هوا زیاد دیده می شود. در دوره ای دیگر با ورود جانبازان سینمای دفاع مقدس به موضوعات جانبازان و جانباز می پردازد و در زمانی فیلمساز از کارکتر همیشگی خود بیرون آمده و شخصیت جدیدی، چون «لیلی با من است» را خلق می کند. شخصیت اصلی فیلم کمال تبریزی آدمی ترسو، کم تحمل و بی تجربه به تصویر درآمده. این جنبه از روحیات شخصی فرد زمینه را برای پرداختن به نوع حادثه جنگ و شخصیت افراد، تغییر می دهد.
و دیر زمانی نیست که موضوعات جنگ در حال تغییر و تحول است و در واقع با رویکرد جدید در این حوزه، فیلم سازان دست به یک تابوشکنی زده اند و با خلق کاراکترها و شخصیت ها، به جنگ از زاویه ای دیگر پرداخته اند چون فیلم «به نام پدر» در یک تقسیم بندی اولیه می توان سینمای جنگ را به دوره مشخص تفکیک نمود:
سینمای دفاع مقدس در دوران جنگ: بسیاری از سینماگران حرفه ای سینما را با جنگ تجربه کردند و فیلم هایی که در بستر جنگ ساخته شده هیجان و حادثه را با حالات عرفانی و عدالت طلبی افراد را در بطن جنگ پیوند می زند. نینوا (رسول ملاقلی پور۱۳۶۳)، آوای غیب (سید حاجی میری ۱۳۶۳) پرواز در شب (رسول ملاقلی پور۱۳۶۶) روزنه (جمال شورجه۱۳۶۸)، انسان و اسلحه (مجتبی راعی۱۳۶۸) در مسلخ عشق (کمال تبریزی۱۳۷۰) و... است.
در این فیلم ها آدم های خاص و دوست داشتنی به تصویر کشیده شده اند که درس آرامش و بردباری می دهند و جنگ دستمایه ای است برای رسیدن به طبقات عارفانه و شهد شهادت نوشیدن.
در این سال ها، سینما بخشی از ستاد تبلیغات جنگ محسوب می شد که باید اهمیت دفاع مقدس را در قالب سینمایی نشان داد و فیلم های زمان جنگ روحیه دلاوری و شجاعت مردم را بالا می برد و در واقع دشمن در این نوع از فیلم ها، ترسو، بزدل و... است. جنگ به مدد جلوه های ویژه تحرک بیشتری می یابد ولی موضوع داستان و پایان آن کاملا مشخص است. فیلم هایی مانند «کانی مانگا» (۱۳۶۷، سیف الله داد)، «عقاب ها» (ساموئل خاچیکیان۱۳۶۴)اولین فیلم سینمایی که عملیات نیروی هوایی را در ۸ سال به تصویر می کشد نمونه های موفق چنین سینمایی هستند.
«کانی مانگا» مثل هر فیلم جنگی دیگر به طور طبیعی به نحو چشمگیری لحنی مبالغه آمیز و ستایش گر در خصوص قهرمانان و رزمندگان خودی در برابر دشمنان متجاوز و ستمگر دارد، در حالی که کانی مانگا از تکنیک و فن سینمایی و زبان هنری خوبی بهره برده، در خور توجه است. اما نشریه اطلاعات هفتگی درمورد فیلم اذعان دارد که گرچه عنوان «فیلم جنگی» را یدک می کشد اما هرگز چنین فیلمی نبایستی الگوی تهیه و تولید فیلم های جنگی در آینده قرار گیرد.
در هفتمین جشنواره سینمای جنگ فیلمسازان جوان، آثار برجسته و امیدوارکننده ای از سینمای جنگ ارائه دادند.
فیلم هایی چون: «دیده بان (ابراهیم حاتمی کیا۱۳۶۷)، افق (رسول ملاقلی پور۱۳۶۸)، انسان و اسلحه (مجتبی راعی۱۳۶۸)، عبور (کمال تبریزی۱۳۶۷)، روزنه (جمال شورجه) است. سوژه اصلی این فیلم ها مستقیماً به وقایع و شخصیت های واقعی در متن جنگ پرداخته است. در واقع سازندگان این فیلم ها تلاش کرده اند که تماشاگران خود را به نحوی با ارزش های متبلور شده در جنگ از طریق مواجهه با خطرات و خاطرات به عمل صفا و پاکی و شجاعت و استقامت رزمندگان در جنگ ببرد.
فیلم افق، پس از تجربه جنگی پرواز در شب، کوششی برای تلفیق حادثه پردازی و نگاه عمیق تر به شخصیت ها درسینمای ملاقلی پور به شمار می آید. نگاهی که سرانجام منجر به ساخته شدن آثاری مانند نجات یافتن، سفر به چزابه انجامید و حالا دیگر دغدغه اصلی ملاقلی پور در پرداختن به جنگ برای همگان روشن و آشکار است.
اولین فیلم بلند ابراهیم حاتمی کیا، دیده بان است که در آخرین سال جنگ ساخته شد. وی پیش از اولین فیلم اش، تصویربردار فیلم های مستند خبری و جنگی بود و به زبان ساده، با جنگ زندگی کرده بود. دیده بان بی تردید شاخص ترین فیلم جنگی سال ۶۷ است و ضمن اینکه مسیر بازیابی «فیلم هویت» را ادامه می دهد و با این که عنوان فیلم جنگی را داراست و حتی یک نما هم خارج از جبهه ندارد ولی بیش از همه متأثر از پشت جبهه است. حاتمی کیا در حقیقت به روانشناسی آدم ها در فیلمش توجه زیادی نشان می دهد. در فیلم دیده بان کمتر فضایی بوی مبالغه و اغراق به مشام می رسد که در کمتر فیلم جنگی می توان این گونه صحنه ها را شاهد بود.
در فیلم عبور بیش از هر چیزی به فرهنگ جبهه و آزادمنشی و وارستگی و خلوص آدم های آن اشاره می شود ولی در فیلم مجتبی راعی «انسان و اسلحه» سعی به نمایش درآوردن تقابل اراده و ایمان انسان های متعهد و مبارزه با انبوه تجهیزات و سلاح های آتشین دشمن را نشان می دهد. تسلط کارگردان ها بر فیلم های دیده بان و افق بیش از هر چیزی مشهود است ولیکن در سه فیلم دیگر شاید به دلیل کار اول فیلمسازان بوده است، افت و خیزهای زیادی درکارگردانی مشاهده می شود.
در طول سالهای جنگ دوربین های سینماگران روی صحنه های جنگی بیشتر ذوم کردند و اگر گاهی هم گوشه چشمی به پشت جبهه داشت بازهم بیشتر می خواست، میدان جنگ را نشان دهد. در زمان جنگ سینما از نظرگاه سینماگران، آتش و خون و جبهه و شهادت و ایثار و دعاهایی که بدرقه راهشان می شد شکل گرفت. اما با پایان یافتن جنگ، نوعی از فیلم هایی ساخته شد که پشت جبهه همان قدر اهمیت داشت که خط مقدم جبهه.
احمدرضا درویش در فیلم پرهزینه دوئل، مصیبتهایی را که بر سر مردم منطقه ای از کشور آمده است را با موضوع جنگ ادغام می کند و در واقع جنگ را دستمایه ای برای عنوان اتفاقات پشت جبهه درنظر می گیرد. ولیکن در مزرعه پدری رسول ملاقلی پور اگر چه ما تصویری از رنج های مردم داریم اما این تصویر، تصویری فرعی است. داستان فیلم درباره نویسنده ای است که همراه با زن و فرزندان خود برای شرکت در یک محفل ادبی شرکت می کنند. تا با درباره آخرین داستان خود با حاضرین گفت وگو کند. این نویسنده همچنان که با همسر خود در سالن ارتباط نگاهی دارد با بیان یکی از حاضران درباره از دست رفتن زن و فرزندش، مشخص می شود که خانواده او بخشی از خیالاتش را تشکیل می دهد این نویسنده در افکار خود به گذشته و بیان یک عملیات می رود و... در فیلم دیگری با عنوان «گیلانه» رخشان بنی اعتماد هم می توانیم به آثار مخرب جنگ و رنج های مردم به داوری و قضاوت بپردازیم.
●سینمای دفاع مقدس در دوران بعد از جنگ:
خاتمه جنگ تحمیلی دوران تازه ای را برای فیلم های تازه جنگی رقم زد. و فیلم هایی که در این دوران ساخته می شوند می توان گفت که به نوعی توانسته اند هم به جبهه و هم به پشت جبهه بپردازند یعنی در واقع جنگ را در پشت خاکریزها هم نشان داده اند. از فیلم های خوب جنگی بعد از دوران جنگ که تعدادشان به اندازه انگشتان نمی رسد، می توانیم به:
دیده بان، مهاجر، سفر به چزابه، کیمیا، از کرخه تا راین، هور در آتش، لیلی با من است اشاره کنیم.
▪مهاجر (ابراهیم حاتمی کیا- ۱۳۶۹
مهاجر داستان دوستی اسد و محمود است. وقتی محمود و یارانش در منطقه جنگی دشمن سرگردان می شوند، حاجی ادامه عملیات شناسایی منطقه را بر تلاش برای یافتن گمشدگان ترجیح داده و معتقد است که آن عملیات باید در دل عملیات اصلی انجام شود و...
مهاجر اولین فیلمی است که واکنش های منطقی شخصیت ها را در موقعیت های مختلف و بدون پروا به تصویر می کشد. در واقع همه آثاری که حاتمی کیا از خود ارائه می دهد. در نوع سینمای دفاع مقدس خود بهترین است. مسعود فراستی عنوان می کند که مهاجر ادامه منطقی دیده بان است و شفافتر و آگاهانه تر. اگر در دیده بان اساس احساس است در مهاجر حس با فیلم و لحظاتش عجین شده و باز حس فراتر می رود. مهاجر در جشنواره هشتم دفاع مقدس، جایزه اول را کسب می کند، همچنان که نزد برخی از منتقدان و تماشاگران کسب کرده است.
▪سفر به چزابه (رسول ملاقلی پور، ۱۳۷۵)
در ابتدا وحید با آوای نی به میان یک خاکریز کشیده می شود و دودو آتش او را به سمت سنگر بهروز مرادی جلب می کند و با پیش رفتن در دل همین خاکریز، او و علی به میدان جنگ در چزابه ۱۰سال پیش می رسند و...
فیلم سفر، چزابه در جشنواره چهاردهم فجر در جایگاه بالایی قراردارد و بی گمان می توان آن را از بهترین آثار سال ۱۳۷۵ دانست و از بهترین کارهای رسول ملاقلی پور است.
یکی از منتقدان در مورد سفر به چزابه می نویسد: بی اغراق بگویم که در هیچ فیلم ایرانیی چهره اسطوره شده ای چون «جیب دهقان نسب» در نقش فرمانده سپاه رزمنده سفر به چزابه ندیده ام. این واقعی ترین خیال، یا خیالی ترین امر «واقع» است که در بسیاری از آثار چنگی پس از پایان جنگ باید می بود و نبود.
▪لیلی با من است (کمال تبریزی، ۱۳۷۴)
صادق، فیلمبردار تلویزیون، به دلیل مشکلات مالی نیاز شدیدی به وام دارد. از طرفی همکارانش به او توصیه می کنند که در صورتی که در سفر کوتاهی با یکی از افراد واحد فیلمبرداران تلویزیون به منطقه جنگی برود، خیلی راحت می تواند وام را دریافت کند. صادق به رغم عدم تمایل به حضور در مناطق جنگی و ترس از محیطی ناشناخته تصمیم به رفتن می گیرد و... علی قبادی یکی از منتقدان اذعان می دارد که فیلمساز تنها با انتخاب ایده ای نو به اکثریت ویژگیها و اهداف یک «اثر مطلوب سینمایی» دست یافته است؛ برای اولین بار فیلمی مفرح و بسیار قابل تأمل و تحمل از سینمای جنگ می بینیم که به نحوی می تواند با شلیک توپ و گلوله خنده بر لبان مردم بیاورد و همچنان دفاع مقدس و افراد حاضر در آن و آنهمه ایثار و فداکاری را گرامی داشت.
آژانس شیشه ای (ابراهیم حاتمی کیا، ۱۳۷۶)
حاج کاظم یکی از فرماندهان بسیجی است که مسافرکشی می کند و توفیق مالی چندانی هم نصیب او نشده است. زندگی او با حضور عباس (از همرزمان او) و همسرش تغییر جدی می کند. عباس برای عملی بسیار قوی و خطرناک باید به لندن برود و... در فیلم آژانس شیشه ای منتقد معتقد است که فیلمساز مردم را در فیلم آژانس شیشه ای چنان برگزیده که می توانند در نگرشی استعاری نماینده قشرهای مختلف جامعه باشند و توقع حاج کاظم از جامعه و مردم در واقع دور از ذهن و بدور از منطق است و...
منتقد معتقد است که فیلمساز در آژانس شیشه ای این تردید را پیش می آورد که از آزار دیدن و ملامت شنیدن برای آثار ارزشمندی چون بوی پیراهن یوسف و خاکستر سبز، برج مینو خسته شده و شاید اصلا ساختن فیلمی با این درون مایه و محتوایی متضاد با آثار قبلی او باشد و آژانس را برای رهایی از زخمهایی ساخته است که هنوز هم بی گمان آثارشان را بر جان خود دارد. در فیلم های جدید حاتمی کیا چون به نام پدر هم نمی توان آشکارا فهمید که آیا این پرسش هایی که در فیلم از زبان نسل سوم بیان می شود؛ حرفهای دل اوست یا اینکه می خواهد نگرش نسل دیگر را به جنگ مطرح کند. اما در کل حاتمی کیا را می توانیم به عنوان پدر سینمای جنگ بدانیم؛ که از خود آثاری به جا گذاشته که هنوز در خاطره بسیاری از مخاطبان باقی مانده اند.
▪هور در آتش (عزیزالله حمیدنژاد) ۱۳۷۱
باباعقیل، پیرمرد &#
       
   
   
            لیلا کریمی
منابع:
-تاریخ سینمای ایران، جمال امید
- جنگ برای صلح در ۳ جلد، به کوشش مسعود فراستی
- پایداری در قاب جلد۲، به کوشش محمد سلیمانی
- آرشیو روزنامه کیهان
- تاریخ تحلیلی صد سال سینمای ایران    
            روزنامه کیهان
جنگ ایران و عراق دو سال بیش از جنگ شش ساله دوم جهانی و پنج سال بیش از جنگ کره و چهار سال بیش از جنگ جهانی اول به طول انجامید. آمارتلفات و شهدای این جنگ بسیار بیشتر ازمجموع کشته های پنج جنگ اعراب و اسرائیل در سال های ۱۹۷۳، ۱۹۶۷، ۱۹۵۶، ۱۹۴۸و ۱۹۸۲ است.
اینکه جنگ ایران و عراق به سود چه کسی تمام شد سؤال سختی است اما قطعاً عراق از این نبرد سودی نبرد. فضای رادیکالیزه ای که پس از جنگ در عراق حاکم شد کشور مذکور را به سوی جنگ کویت در ۱۹۹۱ و نهایتاً جنگ ویرانگر ۲۰۰۳ و پایان سه دهه حکومت بعثی ها در عراق سوق داد.
این جنگ ایران را نیز هشت سال به عقب انداخت. اگرچه ایران با استفاده از مدیریت مناسب، از سال ۱۳۶۸ به بعد طی سه برنامه اقتصادی آثار جنگ را از بین برد اما باید اذعان کرد که هشت سال جنگ پتانسیل سازندگی را مبدل به قدرت رزمی کرد و این مسأله رشد اقتصادی ایران را برای یک دهه با وقفه مواجه کرد. اگرچه جنگ و عواقب آن فوایدی نیز داشت. از جمله آنکه قدرت رزمی ایران را ثابت کرد. مانع از هم پاشیدن ارتش در ایران شد واز همه مهمتر قدرت اتکا به خود و خودکفایی را در ایران بالا برد.
سرتیپ حسن فرمانده سابق نیروی هوایی عراق در سپتامبر سال ۲۰۰۴ در مصاحبه با ساندی تایمز می گوید: ۵۲ هزار مستشار روس به ارتش عراق در جنگ کمک می کردند این در حالی بود که مستشاران استرالیایی، آلمانی، آمریکایی، زلاندنوای، مصری، یوگسلاوی، سودانی، لهستانی ، بلغاری، اسپانیایی و فرانسوی را نیز می توانیم در ارتش صدام ببینیم.
وی اذعان می کند: در عملیات کربلای ۵ طرح دفاعی بصره را که روسها ریخته بودند بی فایده دیدیم و زمانی که ایرانی ها از دیوار دفاعی ما گذشتند ماهواره های روسی از تمام امکانات خود برای ردیابی دقیق نیروهای مهاجم (و اطلاع دادن به واحدهای توپخانه) استفاده کردند.
سرتیپ حسن وجود خلبانان مصری را در ارتش صدام تأیید کرد و گفت که رابط آمریکا و عراق همین خلبانان بودند.
به گفته وی آواکسهای عربستان سعودی بهترین همکاری را با عراق داشتند و همین امر به عراقیها امکان بمباران دقیق مواضع ایران را داد.
وی اذعان می کند که دونالد رامسفلد وزیر دفاع آمریکا رابط اصلی سیا و ارتش عراق بوده و عکسهای ماهواره ای را در اردن در اختیار مقامات عراقی می گذاشته است.
جنگ ایران و عراق بدون اغراق جنگی بی سابقه و بی بدیل بوده و چرا که هیچگاه در دنیا کشوری تنهای تنها قادر به دفاع در برابر ارتشی با پشتیبانی بی دریغ توسط ۲۳ کشور نبوده است. ارتش عراق در ۱۹۹۱ زمانی که برابر چنین شرایطی قرار گرفت ظرف ۴۵ روز به کلی از هم پاشید یوگسلاوی نیز در اواخر دهه ۹۰ در برابر حملات مشترک ناتو نتوانست حتی یک ماه مقاومت کند، مصر در ۱۹۵۶ هنگام مواجهه با سه کشور مهاجم طی چند هفته از پای درآمد. اسرائیل هنگامی که در اکتبر ۱۹۷۳ از سه طرف مورد هجوم قرار گرفت و غافلگیر شد اگر از کمک به موقع اروپا و آمریکا برخوردار نمی شد ظرف یک هفته مجبور بود خطوط دفاعی خود را در تل آویو در برابر لشکرهای زرهی مصری پایه ریزی کند.
ایران در جنگ با عراق بارها و بارها تمام محاسبات نظامی را برهم زد. از زمانی که تعدادی دانشجوی دانشکده افسری در کنار نیروهای مردمی ، ۳۴ روز در برابر سه لشکر عراق در خرمشهر مقاومت کردند تا مانع از سقوط آبادان شوند بسیجیانی که در کربلای ۵ و خیبر به جای عقب نشینی دست به مقاومت می زدند یا گذر از رودخانه های خروشان کرخه، اروند، دجله و بدون برخورداری از پشتیبانی های مرسوم هوایی تا مقابله با ارتشی که در هوا ۹ برابر، در بخش زرهی ۷ برابر، در بخش توپخانه ۸برابر از برتری برخوردار بود همه نشان دهنده یک چیز بود و آن اینکه ایران و ایرانی جنگ نمی خواهد اما اگر آغاز شود دشمن سالم از مهلکه بیرون نخواهد رفت.
از لژیونهای ورزیده رومی گرفته تا سربازان هراس انگیز عثمانی و تفنگداران انگلیسی که در بوشهر اسیر مشتی نیروی بومی شدند اجازه ورود به فلات ایران را ندارند و این رمز ماندگاری ملت ایران است و همین امر سبب شده تا امروز آمریکا نسخه ای را که برای بغداد می پیچد برای ایران غیر عملی بداند و قبل از آنکه به اجماع بین المللی علیه ایران دست نیابد سربازان خود را وارد منطقه های ایرانی نشین نکند.
جنگ ایران و عراق پس از ۸ سال قریب به ۳۸۱ هزار کشته و زخمی برای عراق و ۳۰۰ هزار شهید برای ایران به جای گذاشت. (عراق بیش از ۷۲ هزار اسیر داد) بیش از هزار میلیارد دلار خسارت به اقتصاد دو قدرت منطقه وارد کرد و سبب معلولیت و جراحت میلیونها نفر دیگر شد. کاش هرگز این جنگ رخ نمی داد، اما دیوانگی مردانی چون صدام حسین را جز با بازوی نظامی یا بیمارستانهای مجهز نمی توان درمان کرد.

       
   
   
            امیر برزگر    
            برنا نیوز

چه بگوییم؟ از کجا بگوییم؟ کاری­ست که شده؛ فیلمی­ست که ساخته­اندش و کاریش نمی­شود کرد. حاتمی­کیاست دیگر! حاتمی­کیای آژانس شیشه­ای؛ حاتمی­کیای حاج کاظم....

نعمت الله سعیدی
اشاره:
چه بگوییم؟ از کجا بگوییم؟ کاری­ست که شده؛ فیلمی­ست که ساخته­اندش و کاریش نمی­شود کرد. حاتمی­کیاست دیگر! حاتمی­کیای آژانس شیشه­ای؛ حاتمی­کیای حاج کاظم....
مرحوم شریعتی، آن روح بی­قرار همیشه عاشق، کتابی داشت تحت عنوان «فاطمه فاطمه است.» حرفش این بود که حضرت بی­بی (س) را به هیچ کس دیگری نمی­توان تشبیه کرد. انصافاً خدا غرق رحمتش کند! چه گرم حرف می­زد این مرد! «فاطمه فاطمه است.» چه تشبیه زیبا و بجایی است این حرف! اما حالا حقیر به ذهنم می­رسد که «یزید هم یزید است.» عمروعاص عمروعاص است و ... اصلاً هر کسی مثل خودش است. هیچ کسی شبیه تمام و کمال ندارد. خداوند متعال خلاق­تر و بزرگوارتر و تواناتر از آن است که کار تکراری کند. وگرنه چه لزومی داشت دوباره عیناً تکرار شود؟ حاتمی­کیا هم همینطور.
چه کار می­شود کرد؟ گفت:
می­زند بر گردنم افسار دوست
می­برد آنچا که خاطرخواه اوست
پس نباید خیلی ناراحت شد! یا خیلی تعجب کرد! اصلاً ایشان از ابن­عباس که بالاتر نیست! ابن­عباس هم از بهترین سرداران امام حسن (ع) بود. اما بُرید. یک جایی کم آورد. ما ندید بدیدیم! وگرنه تاریخ از این چیزها زیاد دیده. تقصیر خود ماست که خیلی دل بستیم. دوق­زده شده بودیم که بین این همه اسپیلبرگ و بهرام بیضایی و غیره. دفاع مقدس ما هم حاتمی­کیا را دارد. بین این همه رمبو و راکی و بورس­لی و هرکول پوآرو و مرد عنکبوتی و ... ما هم حاج کاظم را داریم. بین این همه آمیتا پاچان و آنتونی کویین و کوفت و زهرمار ... پرویز پرستویی هست و تا شقایق باقیست زندگی باید کرد. تا شقایق باقیست کرایه خانه باید داد، مسافرکشی کرد، وام گرفت، کلاه به کلاه کرد.

نه! حاتمی­کیا کارگردانی نیست که آدم را عصبانی کند. شاید حال آدم را بگیرد، دل بشکند، اشک در بیاورد و ... اما حرص آدم را نمی­تواند در بیاورد. این­کاره نیست. خواهید دید که این­کاره نیست. آن طرف سر سگ بزنی کارگردان هنرمند و فیلمنامه­نویس قوی و منتقد ماهر و منطقی و جلوه­های ویژه و اف شانزده و بمب اتم و ... پول دارند. با همه این فیلمهای شاهکار و رسانه­های گسترده و تبلیغات و ... مگر –بلا نیست- تا حالا چه غلطی توانسته­اند بکنند؟ فلذا گیریم چهار-پنج کارگردان این طرفی هم که پس از خراب کردن کیلو-کیلو نگاتیر، تازه-تازه داشتند نصفه­ونیمه تکنیک کار را یاد گرفتند، بروند آن طرف. یکی مثل ما که اساساً گوشت تلخ است، هر نقدی –یا نقّی- بخواهد بکند می‌گویید مغرضند و غیرمنطقی و هالو! اما خدا گواه است که وقتی کلاهمان را قاضی می­کنیم، می­بینیم نه دل و جرأت شمر را داریم، نه هوش و ذکاوت عمروعاص را. یعنی می­فهمیم «بریدن» یعنی چه! باز هم احساساتی شدیم. باز هم معیارهای علمی و فنی نقد از دستمان در رفت. اما یک حرف در گلویمان مانده. نه اینکه از گفتنش دلمان را خنک کنیم. نه! می­ترسیم از این حرف. خیلی می­ترسیم... اما خدا لنگ من و تو نیست. شهیدان جنگ هم همین طور. حتی می­خواهم بگویم مخاطب سینما و مردم و افکار عمومی هم همین طور. همه می­دانند و می­دانیم موضوع از چه قرار است. اصلاً شاید دانستن خیلی مهم نیست؛ «خواستن» است که حرف آخر را می­زند. هر کس چیزی را می­خواهد و لابه­لای کتابها و تفسیرهای مختلف قرآن و احادیث و روزنامه­ها و فیلمها و ... دنبال بهانه­اش می­گردد. حکایت آن بچه است که با مادرش در ایستگاه اتوبوس کنار مرد کچلی ایستاده بود. زد به پهلوی مادرش و گفت: «مامان ببین! این آقاهه کچله!» مادرش دست­پاچه شد و با چشم غره و خشم، زیر لبی گفت: «اِه! ساکت باش می­شنوه!» بچه مکثی کرد و پرسید: یعنی مامان! خودش نمی­دونه که کچله؟!
حکایت امثال بنده و حاتمی­کیا هم حکایت (یا جک) همین بچه است، با استکبار جهانی کچل! امثال ما وقتی بعد از دو-سه دهه متوجه نقش افکار عمومی و کارکرد رسانه­ها شدیم، معذرت می­خواهم، اما دیگر شورش را درآوردیم! افکار عمومی جهان برایمان شد، نعوذاً بالله خدا! اسرائیل زن و بچه­های مسلمان را به خاک و خون می­کشد و ما به دفتر سازمان ملل شکایت می­بریم! زیادی قضیه را جدی گرفته­ایم. البته این قضیه ماجرایی­ست قدیمی. از همان صدرالسلام هم هر وقت رفتیم سمت «تدبیر» تقدیر را فراموش کردیم و هر وقت به «تقدیر» ایمان آوردیم، بلا نسبت خرفت شدیم. منتظر ماندیم صاحبمان بیاید و اَجی مجی کند و ... این طوری می­شود که کفر آدم در می­آید! آن هم کفری که زیر یک نم توهم ایمان تلنبار شده باشد. هرمنوتیک سرمان را بخورد! پست مدرنیسم پیش کش! کاش همین جبر و اختیار سال دوم یا سوم دبیرستان را دوباره می­خواندیم و می­فهمیدیم! می­فهمیدیم که:

همچو آیینه مشو محو جمال دگران
از دل و دیده بپرداز خیال دگران
در جهان بال و پر خویش گشودن آموز
که پریدن نتوان با پر و بال دگران

اینجا منظور شاعر از «پر و بال» همان پر و بال اف چهارده و شانزده است. اما آنجا منظور دخترک چه بود که گریه می­کرد. «پدر! شما چرا جنگیدید؟»
عیبی ندارد. هیچ عیبی ندارد! شبهه و سؤال درباره هشت سال جنگ ما زیاد است. سالهای گذشته هم بود. اصلاً همان زمان جنگ هم بود. چه پیش از فتح خرمشهر چه بعد از آن. همه کم و بیش می­دانستند قضیه چیست. دشمن حمله کرده بود. جدی هم حمله کرده بود. اما خیلی­ها از جنگ بیزار بودند. به هر حال ویرانی و کشت­وکشتار که چیز خواستنی­ای نیست. می­دانستند جنگ چیست. اما نمی­خواستندش. لابه­لای تفاسیر قرآن، کتابهای تاریخ، قوانین سیاست بین­المللی، اوراق حقوق بشر، امواج رادیوهای بیگانه و ... دنبال بهانه­ای می­گشتند که ندانند جنگ چیست! از این بهانه­ها هم کم نبود. زمان کربلا هم بهانه بود. درباره­ی عاشورا هم شبهه و سؤال هست. از قدیم بوده و حالا هم هست. یکی نیست بپرسد کدام یک از شما که به جنگ بعد از فتح خرمشهر ایراد و اشکال دارید، قبل از فتح آن می­جنگیدید؟ دقیقاً کی، کجا و با چه شرایطی باید آتش بس را قبول می­کردیم؟ ما چند سال دیر قبول کردیم، قبول! صدام به کویت چرا حمله کرد؟ ما مغرور بودیم و کم حوصله، قبول. امریکا چرا صدام را تحمل نکرد؟ خدا خرمشهر را آزاد نکرد ... استغفراله، اما دست کدام تقدیر فتنه­ی دشمنان طالبانی و بعثی­ها را به دست دشمن دیگرمان از بین برد؟ ما بی­منطقیم یا هر چه هستیم، یک لحظه هم در جنگ پشیمان نبودیم و نیستیم (مضمون یکی از فرمایشهای آن پیرمرد) اما شما که اهل حساب و کتاب هستید بگویید، چرا نزدیک سی سال است که امریکا هیچ غلطی نمی­تواند بکند؟
اما نه! اگر به تدبیر من و تو بود، از بیست سال پیش تا امروز برای برنامه­ای بیست دلار، بیست هزار بار برای بی­بی­سی برنامه­ی رادیویی می­نوشتیم و فیلم می­ساختیم ... چه کار می­شود کرد؟
این بزرگوار خیلی وقت پیش «ارتفاع پست» را ساخته بود. فیلمی سراسر پر از ابهام «ارتفاع» و ایهام «پست». امروز معلوم می­شود فقط ما نبودیم که جهت­گیری نهایی آن فیلم را نمی­فهمیدیم. اصلاً جانمایه خود فیلم نفهمیدن بود. تردید. اختلاف. تردید و اختلافی که سکانس به سکانس بین زن و شوهر قهرمان فیلم، برادر زنها، محافظان هواپیما، خلبانان و ... وجود داشت. قهرمان فیلم هشت ساعت کار می­خواست و هشت ساعت تفریح و هشت ساعت خواب. امنیت و آینده شغلی می‌خواست. می­خواست اگر یک استکان از آن کوفتی­ها خورد، سی ضربه شلاق نخورد. هشت سال جنگیده بود و زیر بمب و خمپار مانده بود. حالا می­خواست آواز شش و هشتی بخواند. می­خواست بتواند بعضی وقتها هایده و حمیرا گوش کند. آدم آدم است دیگر! سنگ که نیست. اجساد همه­ی شهیدان بوی عطر بهشت نمی­داد! اجساد شهدای کربلا زیر سم اسبان...
شاید باز داریم بی­انصافی می­کنیم! اصلاً چه کسی گفته جماعت ما بی‌تقصیر است؟ به هر حال فکر نمی‌کنیم کسی رویش بشود که ادعا کند این فیلم در دفاع از دفاع مقدس ساخته شده است!؟ اینکه زورکی یک دختر جوان را برداری و ببری میدان مین و پایش را قطع کنی، حتی نگاه واقع‌بینانه و مثلاً انسانی هم به جنگ نیست. حتی طاووس هم که یک حیوان است، دوست ندارد مردم را بیاوری باغ وحش و فقط دو ساعت تصویر پاهایش را اکران کنی. ما هم نه طاووسیم -بلا نسبت معذرت می‌خواهم- نه خر! منطق علمی نداریم اما عقل که یک خورده داریم. حداقل این قدر که تشخیص بدهیم «ماتریکس» و «پارک ژوراسیک» جذاب‌تر است از «دیده‌بان» و «روبان قرمز»-اگر بنا نباشد حداقل از غرور مذهبی و ملی‌مان تعریف و تمجید شود! کاش کارگردانها آن زمانی که فیلم­ساز نبودند، اگر حرف و حدیثی درباره جنگ و انقلاب داشتند، می­گفتند. حالا دیگر دیر نشده؟ زشت نیست؟ حالا که بعضی­ها دو ریال رمان­نویسی یاد گرفته­اند موقع قتل شهیدان و این حرفهاست؟ بی­بی­سی هنرمند کم دارد، یا ما؟ آدم یاد آن لطیفه­ای می­افتد که: «مارادونا را ول کن، قنبرعلی را بگیر!!» ما را بگو که از روایت بی­بی­سی از جنگ حرص می­خوردیم و نقد دانی­مان می­خواست بترکد! اصلاً خاک بر سر ما که فقط بلدیم روشن فکرهای ننه­مرده و غربزده­های بدبخت را نقد کنیم. آمریکا هیچ غلطی نمی­تواند بکند، باید حواسمان جمع باشد خودمان غلط نکنیم!
به هر حال این مسأله طبیعی‌ست که وقتی عده‌ای تصمیم می‌گیرند بجنگند برای دیگران هم تبعاتی دارد. همان طور که اگر نمی‌جنگیدند تبعاتی داشت. همان طور که ما از خواندن فصول و اوراق بسیاری از تاریخ خود شرم داریم و به داشتن آن اجداد افتخار نمی کنیم. راستی اگر با صدام نمی‌جنگیدیم امروز کارگردانهای بزرگمان چه کسانی بودند؟! تبعات نجنگیدن چه بود؟

مجله سوره ۲۸

سینمای اجتماعی جنگ چیست؟ این پرسش ناظر به چگونگی ارتباط مردم یک جامعه با جنگ و پیامدهای آن و بازتابش در سینماست و مفروض آن بر این محور استوار است که پدیدة جنگ به لحاظ موقعیت در یک جامعة واحد، واجد دو حوزه است؛

 مهرزاد دانش
اشاره:
سینمای اجتماعی جنگ چیست؟ این پرسش ناظر به چگونگی ارتباط مردم یک جامعه با جنگ و پیامدهای آن و بازتابش در سینماست و مفروض آن بر این محور استوار است که پدیدة جنگ به لحاظ موقعیت در یک جامعة واحد، واجد دو حوزه است؛ نخست حوزة مناطق جنگی که تدارکات و پشتیبانی و عملیات رزمی در آن شکل می‌گیرد و دوم حوزة مناطق پشت جبهه که شامل شهرها و روستاهاست و زندگی غیر رزمی مردم در آن در حال انجام است، زندگی‌ای که البته به هر حال تحت تأثیر جنگ است، حتی اگر سالها از پایان جنگ بگذرد. انعکاس حوزة نخست در سینما، همان سینمای جنگی است که به‌عنوان یک ژانر استاندارد نیز در طبقه‌بندی گونه‌ای فیلم پذیرفته شده است، اما حوزة‌ دوم چه جایگاهی در سینما دارد؟
مدعای این نوشتار، پاسخ به سؤال فوق را در همان عنوان سینمای اجتماعی جنگ جست‌وجو می‌کند. البته این واژه چندان شفاف و دقیق نیست، چه آنکه در باب خود سینمای اجتماعی نیز اگر و ام‍ّاهایی به چشم می‌خورد و قبل از هر نکته باید مفهوم این عنوان تبیین شود. مشکل کار آن جاست که چنین عبارتی (Social Movies) در طبقه‌بندی ژنریک سینمایی نیز وجود ندارد تا دست کم با استفاده از تعاریف استاندارد و شسته رفتة برآمده از آن سینمای اجتماعی را تعریف کرد. البته این طبقه‌بندی‌های گونه‌ای، عمدتا‌ً آمریکایی است و احتمالا‌ً بنا بر اقتضائات فرهنگی/ اجتماعی آن دیار مشکل می‌توان به یک زمینة مشترک و مترادف معنایی در باب انواع مضامین فیلم دست پیدا کرد. حتی فیلم‌های به شدت اجتماعی مثل دزد دوچرخه (ویتوریو دسیکا) نیز قبل از آن که با درونمایة موضوعی‌شان طبقه‌بندی شوند، بر مبنای سبک سینمایی‌شان ـ مثلا‌ً نئورئالیسم ـ سنجیده می‌شوند. اما واژه سینمای اجتماعی از دیرباز و به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی در سینمای ایران تبدیل به یک گفتمان اساسی شده است؛ البته با ذکر این توضیح که کماکان تعریف واحد و استانداردی از آن هم‌چنان به عمل نیامده است. بحث سینمای اجتماعی در ایران تا آنجا گسترش یافته است که حتی جشنوارة موضوعی نیز بدان اختصاص یافته است و چند دوره از آن در آبادان برگزار شد. شاید برای درک بیش‌تر سینمای اجتماعی، عنایت به تعریف برخی از فیلمسازان که در نخستین دورة این جشنواره ارائه شده خالی از فایده نباشد. ماحصل این تعاریف، سینمای اجتماعی را دارای وظیفه‌ای می‌داند که مهم‌ترینش انعکاس معضلات و دردهای اجتماع است که اغلب از نظر حاکمان پنهان می‌ماند و یا عملا‌ً خواسته می‌شود که مطرح نشود. به عبارت دیگر سینمای اجتماعی، متعهد به مسائل اجتماعی است و لزوما‌ً هم در نمایش فقر و فلاکت خلاصه نمی‌شود. از همین جهت بسیاری از صاحب‌نظران جوهرة‌ سینمای اجتماعی را در بیان اعتراض خلاصه می‌کنند؛ اعتراض به هر آن چیزی که تعادل و عدالت اجتماعی را مخدوش می سازد و مناسبات را از جایگاه اصلی‌اش کنار می‌نهد.
برگردیم به همان بحث سینمای جنگ و ارتباطش با سینمای اجتماعی. آیا در زیر ژانرهای سینمای جنگی، عبارتی با نام سینمای اجتماعی جنگ به چشم می‌خورد؟ نگاهی اجمالی به این زیر ژانرها (Sub- Gener) نشان می‌دهد چنین نیست. از بین همة این زیرژانرها (مأموریتی ـ اردوگاهی ـ دریانوردی ـ لژینوری ـ پادگانی ـ تبعات جنگ ـ مقاومت ـ آدمسوزی ـ هوانوردی و...) شاید تنها زیرژانر «تبعات جنگ» ‌در برخی ابعاد ارتباط مضمونی با سینمای اجتماعی جنگ داشته باشد. اما فیلمهای تبعات جنگ نیز عمدتا‌ً لحن انتقادی خود را به خود جنگ به‌عنوان پدیده‌ای مذموم معطوف می‌دارند (مثل متولد چهارم جولای اولیور استون) و طبعاً چنین رویکردی در سینمای جنگ ایران که برای جنگ محوریت دفاع قائل است و نه تهاجم، مناسبت خیلی پررنگی ندارد. البته در این جا نیز فیلم‌هایی بوده‌اند که فارغ از ریشه‌یابی جنگ تحمیلی و آرمانهای آن، وجهة ضد جنگی داشته‌اند، اما واقعیت پذیرفته شده دلالت بر چیز دیگری دارد. اصولاً اگر بخواهیم موقعیت جنگ تحمیلی را در سینمای ایران به صورت کلی چارچوب‌بندی کنیم، با پیکره‌ای 3 قسمتی مواجه می‌شویم: نخست فیلمهایی که جنگ هشت ساله را در قالب دفاع از کشور انگاشته‌اند و صرفا‌ً تهاجم عراق به خاک ایران را به‌عنوان پدیده‌ای ضد ملی به‌عنوان سوژه برگزیده‌اند و از همین رو تفاوت چندانی بین این فیلمها با فیلمهای مثلاً مربوط به دفاع جوامع تحت تجاوز در طی جنگهای اول و دوم جهانی به چشم نمی‌خورد. عمدة آثار محمد بزرگ‌نیا (مثل توفان و جنگ نفت‌کشها) در این رده جای می‌گیرند. دوم فیلمهایی که جنگ تحمیلی را نه صرفا‌ً در قالب یک تجاوز به خاک، بلکه در انگاره‌ای کلی‌تر یعنی تجاوز به عقیدة یک ملت (ملت در گفتمان دینی، نه در گفتمان ناسیونالیستی) ارزیابی کرده‌اند. از این بعد حمله عراق به ایران قبل از آن‌که بر مبنای توسعه‌طلبی ارضی عراق تفسیر گردد، بر اساس توطئه‌ای جهت شکست انقلاب و جمهوری اسلامی ایران و نهایتا‌ً تفکر سیاست دینی تبیین می‌شود. بنابراین، این جنگ یک نبرد ایدئولوژیک بود و نه صرفا‌ً ژئوپلوتیک. عمدة آثار جمال شورجه یا ابراهیم حاتمی‌کیا در این حیطه جای می‌گیرند، چرا که جنگ را واجد یک هویت خاص می‌دانستند. اما قسمت سوم خود جنگ را محکوم می‌کند فارغ از این‌که اصلاً دفاع (چه دفاع زمینی چه دفاع عقیدتی) باشد یا تهاجم. این نوع فیلم‌ها، ظاهری انسانی را به خود می‌گیرند تا جنگ را به‌عنوان یک پدیدة ضد انسانی تقبیح کنند. این پیکرة سه قسمتی از این رو مورد اشاره قرار داده شد تا عنوان شود سینمای اجتماعی جنگ نیز از این سه رویکرد تأثیر می‌پذیرد و بسته به اینکه چه نوع دیدگاهی به جنگ تحمیلی در فرامتن اثر افکنده شده است، نوع معضلات پشت‌ دایرة جنگ نیز هویت متمایز به خود می‌گیرند. ولی در صورت کلی، سینمای اجتماعی جنگ، با توجه به توضیحاتی که در بالا آمد، سینمایی است که بیان انتقادی خود را متوجه نابسامانی‌هایی می‌داند که در وضعیت جنگی در پشت جبهه شکل گرفته است. چالش این نوع سینما در سه محور جامعه، خانواده و سیاست با این نابسامانی‌ها انجام می‌پذیرد.

چالشهای سه‌گانه بالا عمدتاً در محور عدم درک و یا قدر‌ناشناسی و یا ابزارنگری به آرمان‌های جنگ از جانب مراجع مورد اعتراض شکل می‌گیرد. البته این اعتراض گاه رویه‌ای کلی به خود می‌گیرد و با نمایش نابسامانی‌هایی از قبیل آوارگی، فقر، بزهکاری، فاصله طبقاتی و... خود جنگ را هدف قرار می‌دهد که آثاری از قبیل آبادانی‌ها (کیانوش عیاری) و یا باشو غریبه کوچک (بهرام بیضایی) از آن جمله‌اند. بدیهی است این آثار اخیر از بعد آرمانی دفاع و هویتی که از آن ناشی می‌شود به دورند و جنگ تحمیلی را در قالب جنگ‌های متداول دنیا طبقه‌بندی می‌کنند و لذا شاید چندان قابلیتی برای حضور در طیف سینمای اجتماعی/ جنگی، دست کم با تعریفی که این نوشتار بدان نظر دارد، نداشته باشند. با این حال طبق یک مرور اجمالی بر سینمای ایران، فهرست آثاری که تلویحاً یا مستقیماً به ابعاد اجتماعی جنگ پرداخته‌اند، ذیلاً ذکر می‌شود تا ضمن سنجش میزان کمیت این فیلم‌ها در پیکرة سینمای ایران، یک بازخوانی جهت بررسی بیش‌تر این فیلم‌ها به عمل آید:

1ـ آشیانه مهر 2ـ شبهای زاینده رود 3ـ باشو غریبه کوچک 4ـ عروسی خوبان 5ـ عروس 6ـ زیر آسمان 7ـ هویت 8ـ گروهبان 9ـ گزل 10ـ وصل نیکان 11ـ دندان مار ـ 12ـ دیوانه‌ای از قفس پریدـ 13ـ گاهی به آسمان نگاه کن 14ـ نغمه 15ـ سیاوش 16ـ شیدا 17ـ مردی از جنس بلور 18ـ ماه و خورشید 19ـ شب برهنه 20ـ قارچ سمی 21ـ آژانس شیشه‌ای 22ـ لیلی با من است 23ـ متولد ماه مهر 24ـ‌ موج مرده 25ـ گیلانه 26ـ خداحافظ رفیق 27ـ‌ از کرخه تا راین
فهرست بالا البته به صورتی تساهل‌آمیز تنظیم شده است و چه‌بسا با نگاهی دقیق‌تر بسیاری از عناوین آن ریزش پیدا کند. اما درهرحال چه کمتر و چه بیش‌تر از این تعداد، چیزی از این واقعیت کم نمی‌کند که تعداد آثار سینمای اجتماعی/ جنگی در سینمای ایران رقم اندکی است و در قیاس با تأثیرات گستردة جنگ بر روابط اجتماعی شهر و مناسبات سیاسی ‌ـ اقتصادی آن و حتی در مقایسه با کلی‍ّت تولیدات سینمای ایران در طول 25 سالی که از آغاز جنگ می‌گذرد، ناچیز به شمار می‌آید. اما جدا از کمیت، آیا کیفیت این آثار به لحاظ محتوایی هم‌پای واقعیات موجود است؟
برای این منظور، چالشهای اجتماعی جنگ در عرصة سینما را در 6 محور بررسی می‌کنیم. این 6 محور در واقع گسترش‌یافتة نمودار مثلثی شکلی است که سیاست و جامعه و خانواده را کانون ناهمسازی با واقعیتها و یا ارزشهای دفاع مقدس در نظر گرفته بود و پیش از این سخن از آن به میان آمد.
1ـ گسست نسل‌ها: برخی از سینماگران عدم تداوم فرهنگ جبهه را از مسیر خط زمان متفاوت دوران جنگ با دوران کنونی، موضوع اصلی چالش اجتماعی جنگ در نظر گرفته‌اند. کانون بحرانی این چالش، در ارتباط پدر ـ فرزندی تجلی پیدا می‌کند. مفاهیمی از قبیل عمل به تکلیف، ایثار، شهادت، احدی‌الحسنین و... که برای نسل جبهه جزو کلید واژه‌های فرهنگ زمانه‌شان به حساب می‌آمد، برای فرزندان‌شان که از نسل دیگری هستند سخت غریب به نظر می‌آید و این غربت، دردناک‌ترین حس یک رزمنده است که با نزدیک‌ترین اشخاص زندگی‌اش دارد. فیلم موج مرده (ابراهیم حاتمی‌کیا) شاخص‌ترین اثر در این باب است. رزمندة این فیلم که قصد تداوم فرهنگ جهاد را بعد از سالهای جنگ تحمیلی با رزم‌ناو آمریکایی در خلیج فارس دارد، از سوی فرزندش دن‌کیشوت لقب می‌گیرد تا خیالی بودن آرمان‌هایش به رخ کشیده شوند. صحنة پایانی این فیلم که پس از هجوم رزمنده به سمت رزمناو و آمریکایی با یک فید سیاه‌رنگ شکل می‌گیرد و پسر رزمنده را همراه با دوست دخترش در دبی نشان می‌دهد، اوج این تلخکامی را رقم می‌زند. در شب برهنه (سعید سهیلی) نیز قهرمان فیلم یک فرزند شهید است که در مناسبات بزهکارانه‌ای گرفتار می‌شود و تنها ارتباطش با پدر شهیدش در این است که سر مزار او در بهشت زهرا حاضر شود و بگرید و شکایت کند که چرا تنهایش گذاشته است. در قارچ سمی (رسول ملاقلی‌پور) اما وضع بهتر است و مرد رزمنده به رغم اختلافاتی که با همسر نیمه دیوانه‌اش دارد، امکان یک جور تله‌پاتی را با یک دختر از نسل جوان برقرار می‌کند و او را از درون پارتی‌های شبانه خارج می‌کند و به سمت حقیقت دفاع مقدس و عدالت‌طلبی هدایت می‌کند، البته این‌که چرا و چطور بین این دو آدم کاملاً بی‌ربط ارتباط متاسایکولوژیک برقرار می‌شود معلوم نیست.
2ـ سرمایه‌سالاری: تضاد فرهنگ خداخواهی در جبهه با فرهنگ زیاده‌خواهی در پشت جبهه ملموس‌ترین چالش اجتماعی جنگ است. اقتصاد جنگ که به دلایل مختلف منجر به کمبود امکانات معیشتی و رفاهی می‌شود، در لایه‌‌های پنهان مناسبات ناسالم مالی، میل به احتکار و سودجویی را در بین اقشاری از اصحاب سیاست و اقتصاد و اجتماع افزایش می‌دهد که در صورت فقدان نظارت، رفته رفته تبدیل به فرهنگ سرمایه‌سالاری می‌شود. این جاست که پدیدة قطبی شدن جامعه پیش می‌آید. یک قطب در پی معنویت و شهادت و قطب دیگر بدنبال مادیات و شهوت و همین تضاد، موجبات عدم تعادل و برهم خوردن عدالت اجتماعی را فراهم می‌سازد. عروسی خوبان (محسن مخملباف) نمونه‌ای بارز از بازتاب این عدم تعادل است. قهرمان موجی فیلم که آرمانهایش را در تقابل با سرمایه‌سالاری (سنتی) می‌بیند، طاقت از کف می‌دهد و به نشانة اعتراض به شکاف طبقاتی موجود، در هیاهوی شهر گم می‌شود. از زاویه دید او در چنین مناسبات ناعادلانه‌ اجتماعی، عزیمت رزمندگان به جبهه‌ها، پیامدی جز علیل برگشت‌شان ندارد و حضورشان در شهر نیز جز مواجه شدن با استضعاف شدید مالی و فرهنگی مردمان معنای دیگری را دربرنمی‌گیرد. این مسأله در عروس (بهروز افخمی) نیز نمود داشت. شخصیت اول آن که برای رسیدن به یک مقصود مادی، وارد قاچاق کثیف دارو شده بود، بی‌اعتنا به فضای پیرامونی‌اش که آکنده از نشانه‌های جنگ است، هم‌چنان به کارش ادامه می‌دهد. در دیوانه‌ای از قفس پرید (احمدرضا معتمدی) نیز تقابل مرد رزمنده با سودجویان اقتصادی که در پستوهای پنهان تجارت، نظام عدالت‌زدای سرمایه‌داری را تقویت می‌کنند نهایتاً به مرگش می‌انجامد. در «گاهی به آسمان نگاه کن» (کمال تبریزی) هم جانبازان جنگ در غوغای ناشی از سودآوریهای اقتصادی رفته‌رفته به حاشیه رانده می‌شوند و به فراموشی می‌گرایند.
3ـ سیاست: مصلحت‌سنجی سیاسی گاهی اوقات در نقطه مقابل حقیقت‌مداری قرار می‌گیرد و موقعیت جنگ یکی از همان کانونهاست که چالش بین این دو حوزه را بعضا‌ً شکل می‌بخشد. قربانی شدن آرمان‌ها و تجلی‌های آن به پای مصلحت‌های سیاسی زودگذر خلق‌کنندة اعتراض عمیقی است که بسیاری از جنگ‌دیدگان و جنگ‌آوران را به سمت خود کشانده است. بدین ترتیب قلة آرمان‌ها به تدریج جای خود را به سطح واقعیت‌ها می‌دهد و الفاظی نظیر قانون مداری، رفتار مدنی، مصلحت‌گرایی و...دائرمدار امور می‌شوند. آژانس شیشه‌ای (ابراهیم حاتمی‌کیا) بهترین فیلم اجتماعی جنگی در این خصوص است. تقابل دو فرد متعلق به نظام، یک چهرة امنیتی که به دنبال مصالح عمومی است و یک چهرة رزمنده که به دنبال زنده نگه داشتن تجلی آرمانهای جنگ است، به روشنی رویارویی عافیت‌طلبی و آرمان‌‌خواهی را تبیین می‌کند، و البته مرگ بسیجی ترکش‌خورده در آخر فیلم، هشدار دردناکی از جانب فیلمساز به جامعه‌ای است که تمایل به عافیت‌خواهی پیدا کرده است. موقعیت رزمنده در آژانس شیشه‌ای، موقعیت فرد فراموش‌‌شده‌ای است که آرمانها و مبارزاتش تبدیل به داستانهای افسانه‌ای کهن شده است و حضور دردکشیدة او در زمانة معاصر به مثابه یک زخم غیر قابل تحمل برای جامعه است که همانند جذامیان باید به حاشیه رانده شود. در آژانس شیشه‌ای البته محورهای دیگری مثل گسست نسل‌ها و بی‌تفاوتی مردم نیز به چشم می‌خورد.
4ـ ضایعات روانی و انسانی: جنگ به‌عنوان یک پدیدة خشن، جدا از ویرانی‌های فیزیکی، به روان و جسم رزمنده و خانواده‌ی او نیز لطمه وارد می‌آورد و خیل معلولان و آسیب‌دیدگان جنگی را در پی دارد. برخی از فیلمسازان این نقاط را دستمایة روایت سینمایی خود قرار داده‌اند. محسن مخملباف در «شبهای زاینده‌رود»، رزمندگان معلول و آرمان‌بریده‌ای را تصویر کرد که تنها انگیزه زندگی‌شان را در عشقهای مادی جست‌وجو می‌کردند، و خانواده‌های شاهدی را نشان داد که در اثر شدت رنج و فشار زندگی، به آخر خط رسیده بودند و خودکشی می‌کردند. البته معلوم نبود محور اعتراض مخملباف در این تصویرهای کج و معوج، چه چیز بود؟ جنگ؟ آرمانها؟ حکومت؟ در «شب برهنه» نیز همسران شهدا برای امرار معاش زندگی، مجبور به ازدواج با مردهای خوک‌صفتی می‌شدند که از مذهب تنها صیغة عقدش را درک کرده بودند ـ و نه محتوایش را. اما کار خانم رخشان بنی‌اعتماد در گیلانه فاصله بسیاری از دو اثر مخملباف و سهیلی داشت و به جای متلکهای ژورنالیستی، به سراغ عمق فاجعه‌ای رفته بود که در هیاهوی سیاست‌بازیهای امروز گم شده است: مردان رعنای دیروز و گوشتهای لخت امروز که در پناه مهر خانواده‌‌های ایثارگران، زندگی را به سخت‌ترین شکل می‌گذرانند و قانع هستند و با این حال هرگاه تصویر دشمن را در قاب تلویزیون می‌بینند، کف خشم بر لب می‌آورند و به هیجان می‌افتند. اثر شریف خانم بنی‌اعتماد، در عین حال نیم‌نگاهی به فاصله‌های طبقاتی نیز داشت و از این حیث قابلیت قرار گرفتن در آثار چالش با سرمایه‌سالاری را نیز دارد.
5ـ استفاده ابزاری از جنگ: جنگ تنها موقعیتی برای بروز روحیة حماسه و ایثار و شهادت نبود، بلکه محملی نیز بود برای کسانی که از آن به‌عنوان سکوی ارتقاء به موقعیتهای بهتر مادی و اجتماعی استفاده کردند، بی‌آن‌که بهره‌ای از معنویت جاری در آن ببرند. کمال تبریزی با سه فیلم «لیلی با من است»، «شیدا» و «گاهی به آسمان نگاه کن»، بیشترین حساسیت را به ریاکاری و فرصت‌طلبی نشان داده است و البته در کنار این انتقاد اساسی، حرمت فضای جبهه و شخصیت رزمندگان اصیل را نیز نگاه داشته است. کمدی‌ِ لیلی با من است که از نوع موقعیت است و بر مبنای تضاد شکل گرفته، حکایت کسی است که برای تعمیر خانه‌اش نیاز به وام دارد و راهی جبهه می‌شود تا بر اساس سوابق حضور در منطقه جنگی وام را دریافت دارد، و این وضعیت او را به همسان‌سازی غیرحقیقی با محیط جنگ وامی‌دارد که جدا از خلق صحنه‌های خنده‌آور، موقعیتهای ریاکارانه را به باد نقد می‌گیرد. در صحنه‌ای از فیلم شیدا نیز، با رزمندگان مواجه می‌شویم که سوابق حضورشان را در جبهه به معامله گذاشته‌اند تا از مزایای اداری و حقوقی مربوطه بهره‌های مادی ببرند. و باز در «گاهی به آسمان نگاه کن» مربی یک آسایشگاه جانبازان حضور دارد که از طریق نام و اعتبار جانبازان، سعی در تأمین اعتباراتی دارد که هیچ یک از آنها را به پای جانبازان خرج نمی‌کند و به دنبال مقاصد سودآوری شخصی خود است: یک استفادة ابزاری بارز از یادگارهای دفاع مقدس به منظور تحقق اهدافی غیر مقدس. اعتراض این نوع سینما به تکوین موقعیتهایی است که از اعتبار ایثارگران مایه می‌گذارد تا ثمن بخسی را طلب کند و بدین ترتیب هم ‌نام اهالی جنگ و جهاد را تخریب می‌کند و هم در سمت و سویی مغایر با‌ آرمانهای دفاع مقدس حرکت می‌کند.
6ـ بی‌تفاوتی مردم: فرانکل، روان‌شناس اروپایی، در کتاب انسان در جست‌وجوی معنا به زندانیان جنگی جنگ دوم جهانی اشاره می‌کند که بسیاری از آنها وقتی پس از پایان جنگ و آزادی‌شان به میهن و خانه باز می‌گشتند، آن طور که در انتظارشان بود مورد استقبال از جانب دوستان و همشهری‌هایشان قرار نمی‌گرفتند و این فرایند، روحیة یأس‌آلودگی را در این افراد تزریق می‌کرد تا آنجا که از خود می‌پرسیدند ما برای چه و برای که جنگیدیم؟ با یک نگاه تسامح‌آمیز، وضع برخی از رزمندگان ایرانی که پس از پایان جنگ، یا در زمانی که از منطقه برای مرخصی به پشت جبهه برمی‌گشتند، با بی‌تفاوتی مردم شهر مواجه می‌شدند بی‌شباهت به جریان مزبور نیست. ابراهیم حاتمی‌کیا در «وصل نیکان»، قهرمان فیلمش را در موقعیتی قرار می‌دهد که انگار هیچ یک از مردم شهر، حتی همسرش، صحبت او را مبنی بر لزوم حضور مردم در شهر (و در عروسی‌اش) زیر بمباران و موشکباران دشمن درک نمی‌کردند و همین مواجهة رزمندة متعهد با مردم غرق‌شده در زندگی را به صورتی قطبی شده دنبال می‌کرد. در «نغمه» (ابوالقاسم طالبی) نیز در یکی از صحنه‌ها که قهرمان جانباز شیمیایی فیلم در بیمارستان دارد جان می‌کند، پرستاری طلبکارانه خطاب به خانوادة او می‌گوید شما الان هم دست از سر ما برنمی‌دارید؟ این نوع دیدگاه که مردم را در صف مقابل ارزشهای جبهه قرار می‌دهد، البته ممکن است در برخی شؤون جریان یابد، اما تعمیم آن به کل مردم انتقادی است که صفت بی‌انصافی را نیز به خود افزوده است.

شش محور فوق، گسترة اعتراضات سینمای اجتماعی ایران به مسائل برآمده از جنگ است. اما انگار هر یک از این شش محور در پیکره‌ای منشوری که اضلاعی بسیار اندک نیز دارد منعکس شده است و حتی از آن 27 فیلمی که با نگاهی مسامحه‌آمیز رقمش تنظیم شده بود، صرفا‌ً 15 ـ‌ 14 فیلم را منبع و مرجع خود قرار داده است. این در حالی است که در مقایسه با سینمای خارج، که نه جنگی ارزشی را دنبال می‌کردند و نه عبارت سینمای اجتماعی را حلوا حلوا می‌کنند، کمی‍ّت و کیفیت این جریان در سطح پایینی واقع شده است. به‌عنوان مثال، فیلم سینمایی خانوادة پوآسونار (ادواردو مولینارو، محصول 1980 فرانسه) را که چند بار نیز از سیمای جمهوری اسلامی پخش گردیده است (نوبت اول پخش، 3/5/1367 از شبکة اول سیما) در نظر می‌گیریم. این فیلم که یک اثر معمولی در سینمای اروپا است، چنان مضمون جامع و گزنده‌ای در باب آفات اجتماعی جنگ پرورانده است که تماشای آن گویی یک دورة کپسول‌شده از جامعه‌شناسی پشت جبهه است. این فیلم دو داستان موازی را تعریف می‌کند که یکی مربوط به فضای صادقانة مبارزان فرانسه علیه اشغالگران نازی است و دیگری تلاش عده‌ای وطن‌فروش بی‌وجدان است که در فضای خاص جنگی در پی سودجویی‌هایشان هستند. لئون، قهرمان داستان اول است که پس از گریز از بازداشتگاه آلمانی‌ها، تحصیلات دانشگاهی‌اش را در کنار امر ازدواج پی می‌گیرد اما به دلیل قصد کشتن یک خائن به وطن دستگیر می‌شود و پس از پایان جنگ و آزادی از زندان در مدرسه تدریس می‌کند. داستان دوم در مورد یکی از خانواده‌‌های هم‌محلی لئون است به نام پوآسونار که صاحب یک مغازه لبنیات‌فروشی‌اند و از هر فرصت برای کسب سود بیشتر و احتکار و کم‌فروشی بهره می‌برند. آنها نزد مردم از آلمانها انتقاد می‌کنند و از وضع کسب می‌نالند، اما در اصل با آلمانها داد و ستد فراوان دارند و حتی با رئیس دست‌نشاندة دولت، مارشال پتن نیز ملاقات می‌کنند. به موازات پیروزی متفقین، آنها همرنگ جماعت می‌شوند، منتها با یک ثروت کلان، در حالی که دخترشان با یک وکیل مجلس ازدواج می‌کند و پسرشان نیز از روی تنبلی، توسط آموزگار رزمنده‌اش، لئون، تنبیه شده است و خانوادة پوآسونار لئون را با استفاده از نفوذ دامادشان، به خارج از کشور تبعید می‌کنند!
این فیلم برآیندی از مفاسد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است که اصحاب آن فرصت‌طلبانه و ریاکارانه و با استفاده ابزاری از مفاهیم مورد قبول تودة مردم، از اوضاع جنگی کره می‌گیرند و موقعیت خویش را فربه می‌سازند. خانوادة پوآسونار شاید، به لحاظ ساختار سینمایی فیلم درخشانی نباشد، ولی به لحاظ درونمایة محتوایی، ظرافت‌های زیادی را در خلق تصاویر زنده و ملموس از جریان‌های ضد ارزش که در حاشیة جنگ به کسب و کار خود مشغولند ارائه می‌دهد و ارتقای فرصت‌طلبان و تنزل رزمندگان واقعی را نقطة اعتراض اصلی‌اش قرار می‌دهد. اما چنین تصاویر پویایی از واقعیتهای تلخ پشت جبهه، تا چه میزان در سینمای دفاع مقدس جای دارند؟ همت برای فراهم آمدن پاسخ مثبت به این سؤال، حداقل وظیفه‌ای است که سینمای اجتماعی در قبال جنگ و ارزشها و ایثارگرانش دارد.

مجله سوره ۲۸

چه کسی می‌تواند غیر از همان حقوق دست و پا شکسته شهید که پس از شهادتش پرداخت آن به خانواده‌شان قطع نگردیده و با سهمیه چند درصدی فرزندان شهدا در کنکور سراسری از امتیاز دیگری نام ببرد! البته بماند که بزرگنمایی همین امتیازات حداقلی باعث شده که بسیاری از خانواده‌ها قید استفاده از همین مزیت‌ها را بزنند. .

این روزها صدا و سیما در حرکتی بدیع در ماه مبارک رمضان برنامه‌ای با عنوان "نیمه پنهان" روی آنتن برده که در آن به بررسی خاطرات همسران شهداء می‌پردازد؛هرچند که این برنامه در هیاهوی سریال‌های ماه مبارک تا حدودی کمرنگ بوده اما به‌هر حال توانسته مخاطبان خاص خود را جذب نماید و از این باب ملاحظاتی چند به نظر می‌رسد.


این برنامه جدا از اینکه اقدام به احیای خاطرات همسران و خانواده معزز شهدا نموده از ضعف همیشگی سایر برنامه‌های حوزه دفاع مقدس رنج می‌برد و آن اینکه همان‌طور که از عنوان برنامه پیداست به تهیه زندگی همسران شهدا می‌پردازد ولی قطعا این نیمه، نیمه پنهان نخواهد بود و نیمه پنهان زندگی این عزیزان قطعا نیمه‌ای است که در این برنامه به آن پرداخته نشد است.


نکته جالب در این برنامه این است که خاطرات خانواده و نزدیکان شهدا را دقیقا تا زمان شهادت آنان دنبال می‌کند و به صورت ملموس و محسوس از پرداختن به زندگی خانواده آنان پس از شهادت همسرانشان پرهیز می‌کند و صرفا به طرح سئوال "شهید را در زندگی امروزتان احساس می‌کنید؟" کفایت می‌کند.


این در حالی است که زندگی خانواده شهدا تا زمان شهادت سرپرست زندگی‌شان بسیار شیرین و به نوعی کم مشکل به نظر می‌رسد ولی نیمه پنهان زندگی آنان در واقع پس از شهادت مرد زندگی‌شان آغاز می‌شود؛ امری که ما به واقع از آن غافلیم.


بهتر است مردم ما همراه با شنیدن خاطرات شیرین خانواده‌های شهدا، بدانند پس از عروج دلاور مردان این سرزمین، این دلاورزنان چه شب‌هایی را که تا صبح خواب نداشتند، چه بسیار از آنان ماندند و تربیت سخت فرزندان بدون پدر را عهده دار شدند، چه تعداد از آنان که پس از شهادت همسرشان، فارغ شدند و فرزندانی باید تربیت می‌کردند که حتی پدر خود را ندیده بودند، حال این کودکان که چقدر دیر بزرگ می‌شدند و یک دنیا سئوال و یک مادر خسته و تنها برای پاسخ به این سئوالات!!


هر بار که در مدرسه پدران بچه‌ها را به هر دلیل به مدرسه فرا می‌خواندند، فرزند شهدا نمی‌دانست پاسخ مدیران مدرسه را چه بدهد. آخر هفته‌ها که می‌شد و همه به مسافرت یا تفریح می‌رفتند، تفریح اعضای خانواده شهدا، مرور خاطرات خوش پدرشان بود و...


اما جالب است که نگاهی هم به یافته‌های خانواده‌های شهدا بیندازیم که به ازاء از دست دادن یار و یاور زندگی‌شان چه چیزهایی به دست آوردند. چه کسی می‌تواند غیر از همان حقوق دست و پا شکسته شهید که پس از شهادتش پرداخت آن به خانواده‌شان قطع نگردیده و با سهمیه چند درصدی فرزندان شهدا در کنکور سراسری از امتیاز دیگری نام ببرد! البته بماند که بزرگنمایی همین امتیازات حداقلی باعث شده که بسیاری از خانواده‌ها قید استفاده از همین مزیت‌ها را بزنند.

ای کاش این برنامه جالب صدا و سیما توانایی پخش گوشه‌ای از ناله‌های شبانه پدر و مادران شهدا در شب‌های تنهایی و بی‌کسی را هم می‌توانست پخش کند.

ای کاش می‌شد بعد از جمله تکراری "فرزندانم را در راه خدا دادم" که جمله‌ای به حق به جاست، رسانه‌ها هم وظایف خود را می‌دانستند که در برابر خانواده‌های شهدایی که چنین ایثاری را با چنان ایدئولوژی عظیمی انجام داده‌اند، مسئولین ما چه مقدار به دردهای آنان و رفع مشکلاتشان پرداخته‌اند.

گفتنی است حبیب والی نژاد تهیه کننده، اردلان عاشوری نویسنده و کارگردان، ستاره ستوده نژاد تدوین کننده، زینب ابوطالبی مجری و وحید فرجی و هادی بهروز تصویربرداران مجموعه 18 قسمتی "نیمه پنهان " هستند که به گفت وگو با همسران شهدای بزرگواری همچون بابایی، باکری، بلندی، اصغر وصالی، اوارب پرست و صالحی اختصاص دارد.
عصرایران

فیلمهای سینمایی مرحوم رسول ملاقلی‌پور دربخش مرور یازدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم دفاع مقدس مرور می‌شود.

 

   

   

 

منبع " خبرگزاری مهر "

 

به گزارش خبرگزاری مهر، ستاد برگزاری جشنواره بین‌المللی فیلم دفاع مقدس با هدف ارج نهادن به سالها تلاش، خلاقیت و ارائه تصویر متفاوت و خلاقانه و جسورانه از فضای جنگ و صحنه‌های جاودانه دفاع مقدس در آثار سینمایی مرحوم ملاقلی‌پور و به منظور آشنایی عمیق‌تر نسل جدید و بازشناخت ارزشها و ظرفیتهای سینمایی این فیلمساز حوزه دفاع مقدس در نظر دارد در بخش مرور، فیلمهای سینمایی وی را اکران کند.

در این برنامه شش  فیلم "سفربه چزابه "، "افق"، "نجات یافتگان"، "پناهنده"، "هیوا" و "مزرعه پدری" به نمایش در می‌آید. جشنواره فیلم دفاع مقدس از 29 شهریور تا  دوم مهرماه در تهران، هشت استان کشور و همزمان در هشت کشور جهان برگزار می‌شود.

 

 

داوران فیلمهای بخش 313 ثانیه‌ای یازدهمین جشنواره فیلم دفاع مقدس معرفی شدند.

 

   

   

 

منبع " خبرگزاری مهر "

 

به گزارش خبرگزاری مهر، رسول صدرعاملی، ابوالفضل جلیلی، مهدی فرجی، سیدکاظم علوی و عبداستار کاکایی آثار این بخش را داوری می‌کنند. این هیئت قرار است 50 فیلم راه یافته به بخش مسابقه "نگاه نو" را ارزیابی کنند. 

بنیاد فرهنگی روایت فتح، انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، معاونت امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در برپایی این جشنواره سهمیم هستند.

 

جشنواره فیلم دفاع مقدس از 29 شهریور تا دوم مهرماه در تهران، هشت استان کشور و همزمان در پنج کشور جهان برگزار می‌شود.

 

15 فیلم ایرانی و خارجی در بخش غزه جشنواره بین‌المللی فیلم دفاع مقدس روی پرده می‌روند.

 

   

   

 

منبع " خبرگزاری مهر "

 

به گزارش خبرگزاری مهر، این آثار عبارتند از "شلیک به فیل" آلبرتو آرچه و محمد روجیله، "حموس برای حماس" یورگ داواز، "آیشین: همچنان زنده در غزه" نیکلاس وادیموف، "گردان عالیه" راشد رادوان، "غزه: وقتی شنبه آمد" راشد رادوان، "تجارت در تونل" لیلا ال حداد و سعید تاجی فرخی، "به غزه با عشق" آکی نواز، "بازگشت به غزه" مایکل وترهد و"سوغاتهای غزه" سام الباریک.

همچنین شش فیلم ایرانی "نسل آفتاب" حسن علیرضایی، "تردید" حسن علیرضایی، "فصل سنگ" شاهد سلطانی آزاد، "مقاومت" محمد رضا قهرمان، "سرزمین امن" مریم صحرانورد و "زمین من" احمد کاوند در این بخش حضور دارند. 
 
جشنواره بین‌المللی دفاع مقدس از 29 شهریور تا دوم مهرماه در تهران و استانهای بوشهر، کرمان، سمنان، کرمانشاه، خوزستان، خراسان شمالی و گلستان و در هشت کشور جهان (ترکیه، لبنان، سوریه، افغانستان، تاجیکستان، کره شمالی، بوسنی و هرزگوین و فنلاند) برگزار می شود

 

داوران آثار مستند بخش مسابقه سینمای ایران یازدهمین جشنواره فیلم دفاع مقدس معرفی شدند.

 

   

 

   

 

منبع " خبرگزاری مهر "

 

به گزارش خبرگزاری مهر، شهاب‌الدین عادل، مهرداد اسکویی، سعید ابوطالب، محمدحسین جعفریان و مسعود فراستی آثار بخش مستند را داوری می‌کنند. در بخش مستند جشنواره فیلم دفاع مقدس 352 اثر رسیده که هیئت انتخاب 59 اثر را برای بخش مسابقه معرفی کرد.

انجمن سینمای جوانان ایران، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری ایران، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، بنیاد شهید، بنیاد روایت فتح، مراکز صدا و سیما، حوزه هنری، انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و ... از مراکز و سازمان‌هایی هستند که محصولات آنها در بخش مسابقه فیلم‌های مستند جشنواره حضور دارند.

بنیاد فرهنگی روایت فتح، انجمن سینمای انقلاب و دفاع ‌مقدس، معاونت امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع ‌مقدس با همکاری سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران و سازمان صدا و سیما برگزارکنندگان این رویداد بین‌المللی هستند.

جشنواره دفاع مقدس از 29 شهریور تا دوم مهرماه در ایران و چند کشور جهان برگزار می‌ش

به گزارش خبرگزاری مهر، همزمان با برگزاری یازدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم دفاع مقدس بهترین فیلم سینمایی جشنواره به انتخاب مردم در مراسم اختتامیه این رویداد بین‌المللی معرفی می‌شود. ستاد برگزاری جشنواره فیلم دفاع مقدس به منظور همراه شدن تماشاگران در روند ارزشیابی فیلم‌های برتر جشنواره جایزه‌ای را با عنوان فانوس خیال طراحی و پیش‌بینی کردند که مردم بهترین فیلم سینمایی بخش مسابقه جشنواره را انتخاب کنند.

بهترین فیلم سینمایی به انتخاب مردم ازمیان 25 فیلم سینمایی راه یافته به بخش مسابقه جشنواره انتخاب می شود. بنیاد فرهنگی روایت فتح، انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، معاونت امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بنیاد حفظ آثار و نشرارزش‌های دفاع مقدس، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و سازمان صدا و سیما با همکاری مراکز مختلف از برگزارکنندگان این جشنواره هستند.

 

جشنواره فیلم مقاومت، انقلاب و دفاع مقدس همزمان با هفته بزرگداشت دفاع مقدس از 29 شهریور تا دوم مهرماه در تهران، هشت استان کشور

و هشت کشور جهان برگزار می‌شود.

 

 منبع " خبرگزاری مهر "

فیلمنامه‌های اقتباسی جشنواره دفاع مقدس معرفی شدند

 

   

  عناوین فیلمنامه‌های اقتباسی سینمایی، ویدئویی و کوتاه بخش "قلم طلایی" یازدهمین جشنواره فیلم دفاع مقدس معرفی شدند.

 

   

   

 

منبع " خبرگزاری مهر "

 

به گزارش خبرگزاری مهر، فیلمنامه‌های اقتباسی بخش سینمایی بلند جشنواره امسال عبارتند از "فانوس تربت" اکبر صفرزاده، "خاک‌های نرم کوشک" مجموعه خاطرات، "حدیث عشق" عباس مرادیان، "زندگی شهید باکری" مجموعه خاطرات، "طولانی‌ترین روز" داود نوروزی، "یک باغ پر از سوسن" ناصر آقایی، "از خلیج فارس تا سیمرغ" راضیه عزیزی، "منطق الطیر"عطار نیشابوری، "گردان ذوالجناح" داود امیریان و "رمان و چند داستان کوتاه" داود امیریان.

در این بخش همچنین فیلمنامه‌های "خاطرات به یاد ماندنی" امیر سائلی، "صبر آتشین" جلال خسرو شاهی، "زندانی فاو" محمد باقر مفیدی، "زندانی فاو"عماد جبار زعلان الکنعانی، "گروهبان عراقی" انتشارات سوره مهر،" فقط 12 ساعت وقت داری" بهنام بهادری، "فیلم بازگشت به آینده" رابرت زمه کیس، "فاو" منیژه حسینی مقدم، "خاطرات یک رزمنده" منیژه حسینی مقدم،"دریای ماندگار" محمد جواد اعتباری، "یک حادثه تاریخی، کبوتران حرم" نرگس خرقانی و"قمقمه کوثر" نصرالله قادری حضور دارند.

فیلمنامه‌های اقتباسی بخش سینمایی ویدئویی عبارتند از "ما 13 نفر بودیم" مجید کریمی، "چشم سوم" نرگس آبیار،"علمدار" پردیس کیانی، "علمدار" صفر عبدالملکی، "دوباره هابیل" بهار روحانی، "قصه هابیل و قابیل" و "ملاقات مجلس تا مجنون" محمد شاه پیری، "استاد زاده"حوزه علمیه شهید شاه آبادی، "گلهای شاه پسند" مرجان اشرفی زاده، سمیه تاجیک، علی اصغری، "کتاب دا" سیده زهرا حسینی، "پلاک، تانک، چکاوک" بهاره رضایی، ندا قاسمی و "به جای دیگر"مصطفی خرامان.

فیلمنامه‌های اقتباسی بخش کوتاه عبارتند از "من مسعود و مامان" فرشاد حاجی محمدی، "بازی عروس و داماد" بلقیس سلیمانی، "به سوی آزادی" راضیه بهرامی راد، "آن روزهای نامهربان" خاطرات جمع آوری شده، "یک نفس خاطره" مهدی شاداب، "خاطرات سوخته کتاب روزنامه همشهری" خاطرات یک شهید شیمیایی، "سفیر" مجتبی دهقانی، "خاطرات اسرای عراقی" مرتضی سرهنگی، "پرستوی سفید و خاکستری" رضا عفتی، لاله دشتی، "احادیت و قرآن مجید"، "سایه های رنگی باد" سهیلا بابا حیدری، "سایه‌های رنگی باد" علیرضا حسینی موسوی،"ننه حکیمه" مریم محمدی، "ننه حکیمه" منیر محمدی،"نریمان" جلیل یغمایی، "بچه‌ها فرشته‌اند" فریدون شیردل و"محسن ابراهیم" فریدون شیردل.

این جشنواره همزمان با هفته بزرگداشت دفاع مقدس از 29 شهریور تا دوم مهرماه در تهران، هشت استان کشور و هشت کشور جهان برگزار

می‌شود. 

 

X